کِلک
کِلک
خانه به حال خود رها شد؛ خانه متروک شد و حالا که زندگی از آن رخت بربسته بود، مانند صدفی روی شن رها شد تا از دانههای نمک خشک پر شود. انگار شب یلدا آمده بود. انگار پیروزی با هواهای کوچکی بود که ناخنک میزدند و نفسهای سرد و مرطوبی که کورمال کورمال میآمدند.
به سوی فانوس دریایی، ویرجینیا وولف، ترجمه: صالح حسینی، صفحه158