مشکلات حقوقی سند مالکیت خانه تاریخی امامجمعه در روند مرمت این عمارت وقفه ایجاد کرده است
شاهکار مهجور محله پولدارها
راحله عبدالحسینی| خبرنگار:
«شاهکار»! این توصیف یک کلمهای برای عمارتی بینظیر در خیابان ناصرخسرو محله عودلاجان حق مطلب را ادا میکند؛ خانهای 170 ساله در محلهای که صد سال پیش به محله اعیان تهران یا به اصطلاح خودمان محله بچهپولدارها معروف بود. شاهکار یعنی این خانه از نظر آینهکاری، کاشیکاری، حوضخانه، پنجرههای ارسی با شیشههای رنگین، پلههای غلامگردشی و گوشواره و تمام ریزهکاری هنر معماری حرفی برای گفتن دارد. هرچند گرد فرسودگی و متروکه بودن چندین ساله بر چهره عمارت نشسته اما هنوز مثل نگینی درخشان در میان عمارتهای دیگر جلوهگری و دلبری میکند. گفته میشود میرزا آقاخان نوری، صدراعظم ناصرالدین شاه روزگار صدراعظمی را در این خانه سپری کرد. بعدها حاج ابوالقاسم، امامجمعه تهران که از اواخر حکومت محمد شاه قاجار تا بعد از مشروطه عهدهدار منصب امامت جماعت تهران بود، عمارت را خرید و در آن ساکن شد. به همین دلیل این عمارت شاهکار به خانه امامجمعه معروف است. خانه سال 1375 در فهرست آثار ملی قرار گرفت. چندبار بهصورت مقطعی از سوی سازمان میراث فرهنگی اندکی مرمت شد. حالا هم که بحث سند مالکیت حقوقی خانه در کش و قوس است و موضوع به مزایده گذاشتن عمارت برای مرمت از سوی بخش خصوصی به کلی منتفی شد. اهالی فرهنگ و هنر مشتاقند تا زودتر بتوانند از این عمارت شاهکار بازدید کنند.
تابلو کوچه امامجمعه در خیابان ناصرخسرو ما را به خانه تاریخی امامجمعه راهنمایی میکند. در خانه باز و حوض بزرگ نمایان میشود؛ با مجسمههایی شبیه آنچه قبلاً در چهلستون دیدهایم. ارسیهای شاهنشین خانه با شیشههای رنگارنگ از حیاط پیداست. اول باید از حوضخانه بگذریم. طبق رسم آن روزگار از خانه رجال و اعیان و اشراف، قنات رد میشد. حوضخانه هم در مسیر قنات بود. استفاده بهینه از آب و آرامشی که صدای آب به اهالی خانه میدهد از همینجا پیداست. قدمت این خانه به عصر ناصری برمیگردد. میگویند خانه متعلق به صدراعظم ناصرالدین شاه بود. موضوع را که با «نصرالله حدادی» پژوهشگر و نویسنده کتاب «طهران قدیم» در میان میگذاریم اینطور میگوید: «تا جایی که من میدانم اینجا خانه میرزا آقاخان نوری نبود. دکتر هوشنگ ثبوتی، پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه یکبار به من توضیح داد که اینجا خانه امامجمعهای اهل خوی بود که از شهرش به تهران آمد. این خانه قبل از سکونت امامجمعه ساخته شده بود و بعد به امامجمعه میرسد و بعدها به پسرش به نام جمال امامی میرسد. امامی کسی بود که با مصدق مخالفت کرد و در کودتای 28مرداد سال 1332 نقش مهمی داشت.»
حدادی میگوید: «کوچه صدراعظم نوری در محله پامنار که نام فعلیاش شهید صوفیانی است خانه میرزا آقاخان نوری بود.» میرزا آقاخان نوری کسی بود که برای از میان برداشتن امیرکبیر به هرترفندی دست زد. او بعد از امیرکبیر حدود 7سال بر مسند صدارت نشست و تقریباً تمام نقاط تهران را به بچههای خودش داد. مثلاً کوچه نظامیه و باغ لقانطه در جنوب میدان بهارستان را به میرزا کاظم نظامالملک و داودیه را به میرزا داودخان لشکرنویس داد.
یکی یکدانه خانههای تاریخی تهران
غلامگردشی ما را به طبقه دوم میرساند؛ پلههای بلند مارپیچی که حکمتش حفظ حرمت اندرونی خانه بود و تا به آخرین پله بالا نرسی طبقه دوم مشخص نمیشود. در این خانه همه چیز در عین کمال است به جز این پلههای غیراستانداردی که با اصول پلهسازی برگرفته از تختجمشید همخوانی ندارد. پلههای ایرانی پهن و با ارتفاع کوتاه بین 10تا 12سانتیمتر بوده تا به زانو آسیب وارد نشود. طبقه دوم ابتدا با اتاقهای گوشواره خودنمایی میکند و بعد با آینهکاری. اتاقهای گوشواره در دو سوی تالار قرار گرفته. خدمه حق نداشتند جلوتر از اتاق گوشواره قدم بگذارند. جلو اتاق گوشواره هم پردهای آویزان میشد.
تا قبل از ورود آینه از اروپا به تهران، ما با آینه آشنا بودیم. گواه این مدعا هم شعر ناصرخسرو قبادیانی است که میگوید: «آینه چون نقش تو بنمود راست/ خودشکن؛ آینه شکستن خطاست» اما گویا سیماب یا جیوه را نمیشناختیم. ایرانیهای خوشذوق از شکستههای آینههای وارداتی از اروپا استفاده کردند و هنر آینهکاری شکل گرفت. بادگیرها در دو سمت خانه برای خنک کردن تعبیه شدهاند. خروجیهای متعدد برای خانه، جلوه دیگری از معماری این خانه است. حدادی تأکید میکند: «این خانه در تهران بینظیر است.» از کندهکاری و ظریفکاری چفت و گلمیخهای درها که بگذریم، نهایت زیبایی را میتوان در پنجرههای ارسی خانه به تماشا نشست. در ساخت پنجرههای ارسی مشبک به هیچوجه میخ به کار نرفته است. چوبها را به ظرافت تراش میدادند و با سریشم (چسبی درست شده از امحا و احشام گوسفند و گاو) به هم میچسباندند. ارسی از نوعی چوب به نام اروس(نوعی کاج روسی) درست میشد که از روسیه به ایران میآمد. بعدها به پنجرههایی که در جای خود حرکت میکرد ارسی میگفتند. چون از روسیه به ایران میآمد. نازکی شیشههای رنگی پنجره هم حدود 2دهم میلیمتر است؛ شیشههایی که سوغات فرنگ بود.
در تالار آینه چشمها را میبندیم و تصور میکنیم که با عبور نور آفتاب از پنجرههای ارسی و تلألو آب حوض حیاط، منشوری از رنگها روی فرش و دیوار خانه چقدر دلانگیز است. زیبایی این خانه انگار تمام نمیشود. چشم میگردانیم و چهارطرف تالار، بالای دیوار نزدیک سقف، نقاشیهای زنان فرنگی را میبینیم. پیش از این به جای این نقاشیها، کتیبههایی با نقاشی ایرانی نقش بسته بود. بعد از سفر ناصرالدین شاه که خواست مد زنان دربار را به مد اروپایی نزدیک کند این سبک نقاشی هم مد شد و به جای کتیبههای دیوارهای خانه، این نقاشیها را میکشیدند. رنگ این نقاشیها هم از رنگهای طبیعی مثل لاجورد، روناس، شنگرف و زعفران تهیه میشد.
در جستوجوی مالک
حیف است در این خانه بینظیر بسته باشد. علت را از «سجاد عسگری» دبیر انجمن نظارت بر بناهای تاریخی میپرسیم. میگوید: «خانه امامجمعه به دلیل تزیینات خاص، آینهکاری و ارسیها مرمت جدی و حسابشدهای میخواهد. به همین دلیل میراث فرهنگی از عهده مخارج برنمیآید. یکی دو بار هم از سال 1390 به بعد با بودجهای که داشته برای مرمت اقدام شده ولی کار تکمیل نشد. قرار است خانه از صندوق احیا و بهرهبرداری از بناها و اماکن تاریخی و فرهنگی به مزایده گذاشته و به بخش خصوصی سپرده شود. اما بحث حقوقی سند خانه پیش آمد. مالکیت خانه مشخص نیست. نمیدانیم متعلق به میراث فرهنگی است یا نهادی دیگر. بحث است که این خانه وقف شده یا به وزارت فرهنگ و معارف آن زمان هبه شده. اداره میراث فرهنگی باید اول موضوع حقوقی خانه را روشن کند.»
«علی کاظمی» مدیر بخش سرمایهگذاری صندوق احیا و بهرهبرداری از اماکن تاریخی و فرهنگی درباره سند مالکیت خانه امامجمعه اینطور پاسخ میدهد: «نخستین کار برای مرمت و بازسازی خانه امامجمعه وقتی آغاز میشود که این خانه سند داشته باشد. از آنجا که سندی برای بنا صادر نشده و خانه سند حقوقی مشخصی ندارد، صندوق احیا به همراه اداره کل ثبت اسناد بهصورت جدی پیگیر رفع مشکل سند خانه امامجمعه است. مکاتبات لازم هم با اداره کل ثبت اسناد انجام شده است.» دوستداران فرهنگ و تاریخ باید تا روشن شدن تکلیف سند خانه صبر کنند و به قول سعدی شیرازی: «رو نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم».