
اهالی شهران و کن برای بزرگداشت مقام شهدای محله دور هم جمع میشوند
آبروی کوچههای شهر

سمیرا باباجانپور| خبرنگار:
منطقه 5
ظهر یک روز تابستانی سکوت کوچه شکسته میشود. مردی صندلیها را میچیند. جوانی شربت میریزد. کوچه را چراغانی میکنند. کوچه عطر گلاب و اسپند میدهد. مادری قاب عکسی درآغوش گرفته است. پدری با ذکر صلوات هوای کوچه را معنوی میکند. دست نوازش خورشید از پشت نگاه مهربان اهالی پیداست. همه به حرمت مردانی دور هم جمع شدهاند که آبروی شهر، محله و کوچههایشان از آنهاست. «آبروی کوچهها» سزاوارترین نامی است که میشود برای چنین برنامهای انتخاب کرد. ظهر یک روز تابستانی اهالی محلههای «شهران» و «کن» مهمان کوچه شهید «احمد مؤمنی» شدهاند تا یاد و خاطره 5 شهید محله شهران را زنده کنند.
خبری از بلندگوها و سیستمهای صوتی بزرگ نیست. کسی بنرهای طویل و پرچمهای بلند نصب نکرده است. مهمانها با کارت دعوت و نامه نیامدهاند. تدارکات این مهمانی، آب و جاروی خیابان، چند صندلی، عکس، جعبه شیرینی و شربت آبلیمو است. مهمانها مسئولان کشوری و دولتی نیستند. مردم کوچه و خیابانهای شهران، یکییکی از راه میرسند. قرارشان در ظهر یک روز تابستانی است تا خاطرات مردانی را مرور کنند که روزگاری نه چندان دور در همین کوچه و خیابان قدم زدهاند و در کنارشان زندگی کردهاند. شهیدان احمد و عیسی مؤمنی، شهید مجید حسینقربان، شهید شوذب محمدی و شهید مدافع حرم جاویدالاثر، «میثم نظری» مردان آسمانی این کوچهها هستند. هنوز اهالی خیابان توحید شهران، صدای نفس نفس زدنهای احمد آقا را به یاد دارند. علی مؤمنی پسر شهید جانباز احمد مؤمنی، پای ثابت برنامه آبروی کو چههاست. امروز قرعه به نام کوچه و خیابان آنها افتاده است تا هجدهمین مراسم «آبروی کوچهها» را در جوار خانهشان برگزار کنند. علی آقا در تکاپوی پذیرایی از مهمانها میگوید: «هنوز اهالی خیابان، مرا به نام پدرم میشناسند. میگویند: تو پسر احمد آقایی. پدرم که شهید شد 6 سال داشتم. پدر، جانباز شیمیایی بود. برای گذر از یک مسیر باید چند بار مینشست تا نفسی تازه کند. روی همین پلهها مینشست. سرفههایش برای اهالی کوچه آشنا بود. سرفههای ممتدی کهگاه نفسش را بند میآورد و باید همسایهای بازویش را میگرفت تا او را به خانه برساند.»
برای علی مؤمنی، مراسم آبروی کوچهها، متفاوتترین مراسمی است که برای پدر شهیدش برگزار شده است. او میگوید: «سالها از شهادت پدرم میگذرد. همسایههای قدیمی رفتهاند و همسایههای جدید آمدهاند. خیلیها تنها نام پدرم را شنیدهاند اما شاید ندانند او ساکن همین خیابان بوده است.»
روایت روزمرگی زندگی شهدا
سادگی مراسم با یکرنگی شهدا همخوانی دارد. «علی حسینقربان» برادرزاده شهید مجید حسینقربان که از فعالان بسیج «سلمان» کن است، برنامه آبروی کوچهها را برگرفته از ارادت مردم به شهدا میداند. او میگوید: «این نشستهای خودمانی مروج فرهنگ ایثار و شهادت است. ممکن است همسایهها نتوانند به خانه شهدا بروند. خجالت بکشند یا معذوریت داشته باشند. اما بهراحتی میتوانند در این برنامه کنار مادر و پدر شهید بنشینند و با او همکلام شوند. این برنامه برای نخستین بار به همت بسیج سلمان کن برگزار شد. ما در طول سال برنامههای مختلفی برای گرامیداشت نام و یاد شهدا برگزار میکنیم اما این برنامه رنگ و بوی خاصی دارد.»
مراسم آبروی کوچهها در همان محلههایی که شهدا حضور داشتند، برگزار میشود. دوستان، همرزمان و خانواده شهدا زندگی و روزمرگیهای آنها را روایت میکنند. حضور در این برنامه برای عموم آزاد است.
آنها پیش از شهادت هم آبروی کوچهها بودند
حُسن برنامه آبروی کوچهها، ذکر خاطرات شهدا در همین کوچه و خیابان است. «علی حاج رحیم» فرمانده بسیج حوزه 101 فجر، حرفهای شنیدنی میزند. از شهید مجید حسینقربان که دوستی و رفاقتش برای اهالی مثالزدنی بود. حاج رحیم میگوید: «آقا مجید از جوانهای فعال بود. اخلاق بسیار خوبی داشت. دوره امدادگری گذرانده بود. شرایط گذشته محلهمان با امروز خیلی فرق داشت. نه آژانسی بود. نه دسترسی مناسبی وجود داشت. تنها یک درمانگاه در حوالی میدان صادقیه بود و مجید همیشه داوطلب میشد تا بیماران محله را به درمانگاه ببرد. البته قبلش مداوای اولیه را انجام میداد. از فعالترین شاگردان شهید «عباسعلی ناطق نوری» بود. کمتر شبی بود که به خانه برود. در محله پاسداری میداد. مجید پیش از شهادتش هم آبروی کوچه و محلهمان بود.»
شهدای مدافع حرم در سکوت راهی میشوند
پدر شهید مدافع حرم، میثم نظری در بستر بیماری است. همین موجب شد تا نتواند در مراسم شرکت کند. اما اهالی کوچه و خیابان شهران، میثم را فراموش نمیکنند. میثم در همین کوچه و خیابان بزرگ شد و از همین خیابان راهی سوریه شد. هرچند پیکر پاکش دیگر بازنگشت اما رفقا هنوز نبودش را باور ندارند. حاج رحیم از مظلومیت شهدای مدافع حرم میگوید: «آن روزها رزمندهها با بدرقه اهالی کوچه راهی جبهه میشدند. مادران روی پسران را میبوسیدند. کوچه پر میشد از صدای سلام و صلوات. اما شهدای مدافع حرم در سکوت راهی جبهه شدند. آنها شهدای مظلومی بودند که آگاهانه و در سکوت پا در این راه گذاشتند.
مراسمی کاملاً مردمی
«داود حسینزاده» فرزند شهید «گلابعلی حسینزاده» که مدیریت سایت «شهید نیوز» را برعهده دارد بهعنوان مهمان در برنامه شرکت کرده است. او ساکن شهران است و میگوید: «30 سال و اندی از اتفاقی که در این کوچه و خیابانها افتاده است میگذرد. مردانی برای دفاع از خاک کشورشان رفتند و پس از شهادت در همین محلهها تشییع شدند. اینک پس از 30 سال و اندی برایشان یادبود میگیریم، نسل جدید برایشان خیابان را آب و جارو میکند، شربت و شیرینی پخش میکند این اتفاق مصداق همان آیه شریف است «که گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد خدای خود روزی میخورند.» روزی در این کوچهها و محلهها شهدا را آوردند و روی دست مردم بدرقه کردند. اینکه پس از 30 سال و اندی برای شهید مراسم میگیریم، یعنی شهید حضور دارد و زنده و ناظر است. باید این را به نسل جدید منتقل کنیم. مردمی بودن این مراسم، مهمترین بخش آن است. مراسم و یادواره شهدا زیاد برگزار میشود. سخنرانهای مختلف میآورند و مراسم خاص برگزار میکنند، اما وقتی این مراسم در یک کوچه برگزار میشود، یعنی همه مردم در این مراسم دعوت هستند. چند سال پیش بچههای شرق تهران برنامهای به نام «تجلیل از مادران آسمانی» برگزار کردند. این برنامه محلی مورد استقبال قرار گرفت و در کل کشور اجرا شد. امسال این برنامه جهانی شد. در «سوریه»، «لبنان» و «عراق» هم از مادران شهدا با نام مادران آسمانی تجلیل کردند. هر برنامهای که توسط مردم برگزار شود ماندنی و جاویدان میشود.
عطری آشنا به مشام میرسد
پیر و جوان ندارد. زن و مرد آمدهاند. کودکان در گوشهای از خیابان بساط بازی و نقاشی پهن کردهاند. درهای خانهها باز است. بعضیها سرشان را از پنجره بیرون آوردهاند. یکی اشک میریزد. یکی میخندد. خنکای شربت بر جان مینشیند. مادر «شهید شوذب محمدی»، قاب عکس پسرش را در آغوش گرفته و وارد کوچه میشود. صدای سلام و صلوات همه کوچه را پر میکند. عطری آشنا به مشام میرسد.