• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 10 دی 1396
کد مطلب : 2810
+
-

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

رودکی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

احسان رضایی | نویسنده و کارشناس کتاب:

رودکی را البته که همه می‌شناسید و می‌دانید که «آن تیره‌‌چشم شاعر روشن‌بین» نخستین کسی بود که شعر را در حد یک هنر ارتقا داد. او مقدار بسیار زیادی شعر سرود (تا 300هزار بیت گفته‌‌اند)، شعر فارسی را از پیروی از شعر عربی رها کرد، اوزان و قالب‌های جدید فارسی به وجود آورد (از همه مهم‌تر، رباعی)، با ترجمه داستان‌‌هایی در قالب شعر (از جمله «کلیله و دمنه» و «سندبادنامه») ظرفیت‌های شعر فارسی را نشان داد، در تغییر خط، از خط پهلوی به خط فارسی امروزی نقش داشت و بالاخره نشان داد که می‌شود از شعر، نان درآورد (رودکی فقط برای آن شعر معروف «بوی جوی مولیان‌ آید همی» 5هزار دینار دستخوش گرفت که حتی با بالاوپایین‌رفتن قیمت طلا هم باز خیلی می‌شود؛ خودتان هر دینار را 5/4گرم حساب کنید و ضربدر قیمت روز طلا)! با این حال بعضی از  ما مشکلی با این شاعر بزرگ داریم: از شعرش لذت نمی‌بریم.

رودکی و پیروان او، سبک شعری خاصی داشتند (معروف به سبک خراسانی) که حالا و بعد از ظهور غول‌هایی مثل سعدی و حافظ و غلبه مطلق سبک شعری آنها (معروف به سبک عراقی) بر ذهن و زبان ما، دیگر اصلا به گوش ما آشنا نیست. رودکی الان در کتاب‌ها و دانشکده‌‌های ادبیات زندانی شده و اساتید ادبیات هم وقتی که از او حرف می‌زنند، جز همان نکاتی که باب دندان خودشان است، چیزی به ما یاد نمی‌دهند؛ مثلا اگر بیت‌‌های معروف «بوی جوی مولیان‌ آید همی/ یاد یار مهربان آید همی/ میر‌ ماه است و بخارا آسمان/‌ ماه سوی آسمان آید همی...» را جلوی روی یک استاد بگذاریم، احتمالا چیزهایی درباره «بوی جوی» برایتان خواهد گفت که خود آب بو ندارد ولی رودکی با هنرمندی، به فضای اطراف رود، یعنی گل‌ها و سبزه‌های معطر اطراف رود هم اشاره کرده و خواسته کل خاطرات خوش و بار عاطفی آنجا را بیاورد و... .

اما واقعا حیف نیست که از شعری به این زیبایی فقط همین‌ها را بگیریم؟ در واقع سؤال را باید این‌طور پرسید: حیف نیست که به ما یاد نداده‌اند چطور باید از شعر رودکی لذت برد؟ درست است که در اشعار رودکی و کلا در همه اشعار سبک خراسانی، لغات سختی هست که دیگر در زبان امروز کاربردی ندارند اما راه درست، نرفتن سراغ این اشعار نیست بلکه درستش این است که موقع خواندن، روی آنها توقف نکنیم و سریع دنبال معنایش برویم؛ درست مثل وقتی که فیلم زبان اصلی می‌‌بینیم و برای دانستن معنی یک کلمه، تماشای فیلم را قطع نمی‌کنیم که برویم دیکشنری ‌بیاوریم. این‌جور وقت‌‌ها باید با جریان شعر همراه شد و از روی معنای کلی ابیات، معنی آن کلمه را حدس زد. به جای این سرعت‌گیرها، باید ویژگی‌های لذتبخش شعر را پیدا کرد؛ مثلا در همان شعر «بوی جوی مولیان» نوعی سادگی فوق‌العاده هست (چه در محتوا، چه در فرم). این سادگی، این روانی، این راحتی و بی‌قیدوبند حرف‌زدن خودش به لذت شعر کمک می‌کند. در شعر دوره‌‌های بعدی (جز مورد سعدی) هیچ‌کس دیگری نیست که این‌همه روان حرف بزند و شعرش مثل حرف‌زدن عادی باشد.

معمولا اگر بخواهیم بیت‌های رودکی را به نثر بنویسیم، جز همین شکل، طور دیگری نمی‌شود. حتی تشبیهات شعر رودکی هم ساده است. فرض کنید در شعری دیگر، رودکی دارد از پیری‌اش شکایت می‌کند و می‌گوید در جوانی چنین بوده و چنان و گذشت آن زمانی که... «بسا دلا که به سانِ حریر کرده به شعر/ از آن سپس که به کردار سنگ ‌و سندان بود». ما همه معنای این تشبیه را می‌فهمیم که « شعر من، دل‌‌های سنگی را که به سختی سندان آهنگرها بود مثل پارچه ابریشمی حریر، نرم می‌کرد». این را مقایسه کنید با شعرهای سخت‌خوانی مثل «طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع». شعر رودکی و معاصرانش، شعری‌است که با صرف کمترین میزان انرژی می‌فهمیم. طبیعتا نه همه بیت‌ها اما بیشترش را راحت می‌فهمیم. این کاری‌است که در خواندن همه دیوان‌‌های شعر فارسی باید کرد؛ باید بیت‌‌هایی را رد کنیم تا برسیم به اصل شعر ناب.

به همه اینها اضافه کنیم که ویژگی سبک خراسانی، ساختن تصویر و خیال با چیزهای ساده و معمولی‌است که همه‌‌مان می‌شناسیم. این درست برخلاف شعرهای سبک عراقی‌است که برای تشبیه‌‌هایشان از باده، جام و مفاهیم انتزاعی استفاده می‌کنند. این رباعی عنصری را ببینید: «در عشق تو کس پای ندارد جز من/ در شوره کسی تخم نکارد جز من/ با دشمن و با دوست بدت می‎گویم/ تا هیچ‎کست دوست ندارد جز من». ایده بدگفتن از معشوق و کار رایج در ترانه‌های سال‌های اخیر را عنصری هزار سال پیش با یک دلیل شاعرانه مطرح کرده است. یا خود رودکی در یک سروده معروف دیگرش «ای آنکه غمگنی و سزاواری...» این بیت را دارد: «هموار کرد خواهی گیتی را؟/ گیتی‌ست، کی پذیرد همواری»! یک نصیحت مؤثر که در عین حال به‌شدت ساده است. همه ما در عمرمان تصویر کوه و تپه دیده‌ایم اما فقط رودکی‌است که می‌تواند چنین حرف ساده‌ای بزند تا طرف، دست از غصه‌خوردن بردارد: «هموار کرد خواهی گیتی را؟» رودکی همین است؛ مردی که اگر نه گیتی اما لاقل کلمات را هموار می‌کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :