درباره نمایش خاموشی دریا
کپی برابر اصل نیست
کامران محمدی/داستاننویس
تغییر در سازمان روایی و مفهومی رمان حتی اگر رمان بزرگ و شاخصی نباشد، باید با احتیاط و ملاحظه انجام شود. نویسنده خودآگاه و ناخودآگاه داستانش را مهندسی میکند و نمیتوان عناصر مهم این ساختمان یکپارچه را به میل خود عوض کرد.
این همان اشتباهی است که مثلا علیرضا رئیسیان در اقتباس سینمایی 40سالگی ناهید طباطبایی مرتکب شد؛ یعنی تعویض جنسیت قهرمان داستان از زن به مرد بدون توجه به سایر مسائل درهم تنیده داستان که همه نظام معنایی اثر را به هم ریخت.
نقاط لرزش نمایش خاموشی دریا که اتفاقا براساس رمانی شاخص و بزرگ اثر ورکور، نویسنده فرانسوی نوشته شده است، درست از همینجاست: تغییر زوج پیرمرد و برادرزاده به زن و شوهر، تغییر پایان و تغییر روال زمانی روایت و ایجاد شکست.
این تغییرات، کاراکتر زن را در کنار انتخاب بد خاطره اسدی که هیچ ربطی به زنان فرانسوی ندارد، به کلی از دور نمایش خارج کرده و کار کاراکتر افسر آلمانی را برای تبدیل شدن به شخصیت، بهشدت دشوار میکند. اینجا، یعنی بازی شهرام حقیقتدوست در نقش یک افسر آلمانی، همان جایی است که در یک نگاه گذرا، نقطه قدرت نمایش بهنظر میرسد، اما وقتی با نمایشی مواجهیم که فقط 3 بازیگر دارد و 2 تای آنها اصلا دیالوگ ندارند، طبیعی است که سومی توجه بیشتری را جلب میکند، ولی اگر از این نکته عبور کنیم (و البته به تفاوت نقش و بازی نیز توجه داشته باشیم)، شاید با احتیاط بیشتری به این بازیگر البته قدرتمند نگاه کنیم.
نقش او تنها نقش جذاب نمایش است، دیالوگهای جذابی دارد و لباس و فیزیک حقیقتدوست هم بسیار به این کاراکتر میآید. بهعبارتی او اولا انتخاب مناسبی برای این نقش است، ثانیا ویژگیهای خود نقش فینفسه جذاب است و ثالثا در کنار فقط 2 بازیگر کاملا ساکت قرار گرفته است. به اینها بد نیست جمله رابرت مک کی را نیز اضافه کنیم که میگوید 80درصد تئاتر دیالوگ است. بنابراین او درمجموع بیشتر دیده میشود، اما تغییرات نامناسب متن، شخصیتش را سست کرده است، همانطور که شخصیت زن متاهل فرانسوی در رابطه با افسر دشمن نیز غیرقابل باور است. در این بین، علیرضا آرا شاید کمترین آسیب را از این تغییرات دیده باشد. او هم از نظر فیزیک و چهره انتخاب مناسبی برای نقش است، هم توانسته است بدون دیالوگ و با کمترین اکت، نقش را باورپذیر و حسبرانگیز از کار درآورد.