• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
یکشنبه 28 مرداد 1397
کد مطلب : 27574
+
-

شاه‌کلید رازهای مرداد سیاه

چند روایت پراکنده از شعبان‌جعفری معروف به «شعبون بی‌مخ» در گذرگاه تاریخ

شاه‌کلید رازهای مرداد سیاه

عیسی محمدی

کودتای 28مرداد 1332، مصدق، شاه، انگلیس، آمریکا و... جزو کلیدواژه‌های مهم تاریخ معاصر محسوب می‌شوند که هنوز هم حرف و حدیث درباره‌شان فراوان است؛ هنوز هم گوشه‌های تاریک دارند و هنوز هم مورخان، در حال کنکاش‌اند تا به تصویری کامل‌تر و روشن‌تر از آن برسند. وقتی که ماجراهای 28مرداد سال 32را مرور می‌کنیم، به نام‌های زیادی می‌رسیم و شعبان جعفری هم یکی از این نام‌هاست و شاید یکی از خاص‌ترین و عجیب‌ترین نام‌ها؛ یکی از نام‌هایی که با آنکه سیاستمدار و کنشگر اجتماعی و نظامی و... نبود، ولی اثربخشی زیادی روی این واقعه داشت. شعبان جعفری، در اول فروردین 1300در سنگلج تهران متولد شد و شگفت آنکه در سالروز 28مرداد، به سال 1385، در کالیفرنیا از دنیا رفت. اما شعبان جعفری، «شعبون بی‌مخ»، شعبان تاج‌بخش یا هر اسم دیگری که داشته باشد، چطور آدمی بود؟ 


این جاهل سنتی 

هیکلی تنومند، ریشی انبوه و صدایی رسا دارد. مثل سنتی‌های تهران قدیم، وقتی چشمش به خانم غریبه‌ای می‌افتد، مردمک‌هایش را به زمین می‌دوزد؛ حالا از سر مردانگی یا عادت، و الله‌اعلم. آدم اهل صحبتی است؛ کافی است گرمش کنید تا همینطور برایتان خاطره بگوید. شاید همین خوش‌صحبتی‌اش بود که باعث شد تا از سال 1999میلادی به بعد، با سلسله مصاحبه‌هایی موافقت کند که کتاب خاطراتش در بیاید؛ کتابی که خیلی‌ها منتظرش بودند و هما سرشار- روزنامه‌نگار ایرانی مقیم‌آمریکا- آن را تهیه کرد. در هنگام این مصاحبه‌ها، در آپارتمانی کوچک و ساده زندگی می‌کرد. روایت مصاحبه‌کننده از اخلاقیات شعبان جعفری علاوه بر آنچه ذکر شد، چنین بوده است: «مردی سنتی، لوطی‌منش، قانع، شاکرداده‌ها و نداده‌ها، بلندطبع، تیزهوش، محتاط و محافظه‌کار، شوخ‌طبع و نکته‌سنج.» درواقع این روزنامه‌نگار، او را شمایلی از یک لوطی جنوب‌شهری می‌دانست.

مردی عاشق قدرت

البته روایت هما سرشار از این چهره، به اینجا ختم نمی‌شود. این روزنامه‌نگار، شعبان جعفری را فردی وقت‌شناس و منظم با خاطراتی بکر و دست‌نخورده و اهل شعر و شاعری معرفی می‌کند و البته انسانی که عاشق قدرت است و هر چیزی که به این قدرت مرتبط باشد. حالا می‌خواهد کسب این قدرت در میانه گود زورخانه اتفاق بیفتد، یا با علاقه به نمادهای قدرت مثل لباس نظامی و ارتشی و...؛ در واقع جعفری، انسانی عاشق فرصت‌ها و استفاده از آنهاست. اما این روایت‌های یک مصاحبه‌گر که کتاب خاطرات «شعبون بی‌مخ» را 
در آورده، چقدر قابل استناد است؟ 

لوطی‌ای که خودش را تاج‌بخش پهلوی دوم می‌دانست

شعبان جعفری در اصل یک باستانی‌کار بوده است؛ باستانی‌کاری که قهرمان چرخ ورزش زورخانه‌ای ایران هم محسوب می‌شد. البته به «شعبون بی‌مخ» و «شعبون درخونگاه» هم معروف بود؛ 
چرا که متولد درخونگاه محسوب می‌شد. نقش پررنگی در حمایت از سلطنت پهلوی در ماجرای 28مرداد 32داشت؛ با عکس‌هایی که جزو تصاویر ماندگار آن روزها محسوب می‌شوند. وقتی هم که کودتا به ثمر رسید و شاه هم 3 روز بعد از آن، از رم به تهران آمد، همین شعبان جعفری بود که به مشایعتش رفت و پرچم به دست، همراه نوچه‌هایش شعار می‌داد و محمدرضا پهلوی را تا کاخ سلطنتی اسکورت کرد.

حمله به وزیر خارجه مصدق

شعبان جعفری در کتاب خاطراتش گفته که در روز 28مرداد، تا ظهر در زندان شهربانی بازداشت بوده و وقتی آزاد شده که کودتا به نتیجه رسیده بود. البته دیگران از نقش مهم او به‌عنوان یکی از عوامل اصلی اجرای برنامه‌های کودتا و سر و سامان‌دادن نوچه‌ها و اراذل و اوباش صحبت می‌کنند. هرچند این چهره تأکید خاصی بر بازداشت‌بودن خودش داشته ولی نتوانسته از اسناد موثقی که نقش او را در تظاهرات خیابانی علیه روزنامه‌ها و دفتر احزاب سیاسی نشان می‌دهد، شانه خالی کند. به گفته شاهدان و گزارش رسانه‌های وقت، او و نوچه‌هایش حتی در دادگاه نظامی حسین فاطمی- وزیر خارجه دولت مصدق- حضور یافتند و موقع خارج‌کردن این چهره از دادگاه، به او حمله کردند.آنها قصد داشتند با چاقو او را بکشند که خواهر حسین فاطمی مانع شده و خودش زخمی شده بود.

مذهبی بود؟ نبود؟

برای شناخت دقیق‌تر این چهره، البته باید اطلاعاتی هم از فرهنگ تهران قدیم و لوطیان و... داشت. در فرهنگ لوطیان تهران قدیم، معمولا ارادت به نمادهای دینی و مذهبی جایگاه خاصی داشت؛ حتی اگر خود لوطیان هم درگیر رفتارهای غیردینی بودند. به درست و غلطش کاری نداریم که بحثی دیگر می‌طلبد. شعبان جعفری هم متعلق به این فرهنگ بود؛ به همین دلیل در دسته‌های عزاداری حضور داشت و حتی بعدتر، خودش صاحب دسته‌ عزاداری شد و با دسته‌های عزاداری دیگری که زیرنظر لوطی‌های دیگر مثل طیب و... بودند، درگیری‌هایی هم داشت.

از نواب صفوی تا سلطنت‌طلبان

شعبان جعفری همچنین در خاطراتش ذکر کرده که ابتدا از مریدان نواب صفوی بوده و بعدتر، به جمع اطرافیان آیت‌الله کاشانی، به هنگام بازگشت از آخرین تبعید، پیوسته. از اولش هم با دولت مصدق چندان زاویه‌ای نداشت اما بعد از تیرماه 1331و آغاز اختلافات کاشانی و مکی و بقایی با دولت ملی مصدق، تصمیم خودش را گرفت و برای همیشه مهره سلطنت‌طلبان شد. البته هنوز هم به قاعده گذشته علقه‌های ظاهری مذهبی‌اش را حفظ کرده بود. اطرافیانش می‌گفتند که نماز و روزه‌اش هیچ‌گاه ترک نشد. حتی وقتی هم که در آمریکا بود؛ تا آخر عمر.

عربده‌کش ساکت در گورستان وست‌وود

شعبان حتی یک‌بار هم مورد سوء‌قصد عزت‌شاهی- مبارز انقلابی معروف- قرار گرفت. عزت‌شاهی در این‌باره گفته است: «سال51 بود، با کمک بچه‌ها باشگاهی که دولت در اختیار شعبون گذاشته بود را شناسایی کردیم و چون معمولا با ماشین رفت‌وآمد می‌کرد چند روز تعقیبش کردیم. روزی که پیاده آمد، نرسیده به میدان حسن‌آباد، به سمتش تیراندازی کردم.  5تا گلوله به او شلیک کردم. هر 5 تا به او اصابت کرد. نقش زمین شد اما با آمدن پلیس نتوانستم آخرین گلوله را بزنم، به ناچار فرار کردیم و شعبون توانست جان سالم به‌در ببرد. بعد از آن واقعه، مدت‌ها در بیمارستان بستری شد و بعد هم خانه‌نشین شد و خوشبختانه دیگر نتوانست به کارهایش ادامه دهد». این چهره خاص و اثرگذار 28مرداد 32، حتی جلوی دوربین سهراب اخوان هم ظاهر شد تا فیلمی به نام «خط آخر» از زندگی‌اش شکل بگیرد. حالا شاهد زنده کودتا علیه مصدق و انبان ناب خاطرات بکر و دست‌نخورده، در گورستان وست‌وود در شهر سنتا مونیکای کالیفرنیا، مهمان سکوتی محض است؛ جایی که کسی نمی‌تواند عربده بکشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید