مسعود میر
چراغ دوم این یادبود را باید برای روزهایی روشن کرد که طوقی شانس از بام بهروز پر کشید و لشکر بازیگران حاتمی، دستخوش تغییر شد. حاتمی هزاردستان را میساخت و با لشکر همراهش، جذابیت تماشای یک سریال را به هزاردستان پیشکش کرد. حاتمی روزگار محبوبش را در تهران خاکستری دهه60 چنان زیبا و خواستنی به تصویر کشید که هنوز هم اگر کسی بخواهد طهران را به تصویر بکشد باید سراغ میراث او برود.
حاتمی چراغی برافروخت از خسروان شیرین پناه و دلشدگان ساز و آواز ایرانی دلشان را با سینمای ناب کوک کردند. این چراغ را هم باید برای یادبود حاتمی روشن نگاهداشت و فراموش نکرد که دماوند آواز ایران در این اثر با سعدی سینما همدست شد تا هنوز که هنوز است حتی اگر حاتمی در خاک خفته باشد و شجریان در عزلت بیماری رخ ننماید باز هم بشود تا آسمان پرواز کرد با دلشدگان.
دینامشون وصل بود به برق توکل؛ حرف مادر و علی حاتمی است. چراغی بیفروزید که خانه مادر، خرابآباد احوال دل همه ماست؛پر از خاطر و خطر. آخ از آن قیامت قصه و غصه که در چاردیواری آجری و کنار آن حوض روایت شد ولی تمام نشد.
علی حاتمی کمی بیش از نیم قرن عمر کرد و نیمی از این عمر را هم برای ما خاطره ساخت. فیلمها و سریالهای او هر کدام بهسان دنیایی ناشناخته به روزها و روزها اکتشاف نیاز دارد. این اکتشاف اما در پیشگاه ناتوانی ما از کشف اینهمه شاعرانگی و عاشقانگی و حال خوب ایرانی او بسیار ناچیز است. او نابغهای بود که در تمام سالهای کاریاش به تیغ حسودی و بدخواهی گروهی بیذوق و هنر آزرده شد و آنهایی هم که تاب مقاومت در پیشگاه این هنر را نداشتند با هزار و یک سنگاندازی خاطرش را مکدر کردند. بزرگترین قدرشناسان علی حاتمی در تمام سالهای فعالیت و حتی پس از مرگش، مردمی بوده و هستند که بر این باورند: آیین چراغ خاموشی نیست...
مشق عاشقیت
با احترام و علاقه برای ایرانیترین رژیسور سینمای وطنی
در همینه زمینه :