پنجرهای رو به آسمان هفتم
همیشه که نباید منتظر یک اتفاق محال ماند تا آسمان شکافته شود؛ گاهی وقتها خود تقویم، بهانهای دستت میدهد تا سرت را بالا بگیری و بزرگترین خواستههایت را بیپرده نجوا کنی. فرداشب اما حکایتش فرق میکند. عقربههای ساعت که به غروب پنجشنبه برسند، انگار اتمسفر زمین عوض میشود و پنجرههایی رو به بینهایت باز میشوند که در شبهای دیگر سال، شاید نیمهباز باشند.
فرداشب «لیله الرغائب» است؛ ایستگاه اول ماه رجب. اسمش را گذاشتهاند «شب آرزوها»، اما شاید ترجمه دقیقترش «شب دلدادگیها» باشد؛ شبی که طبق روایات، فرشتگان ترافیک سنگینی در مسیر زمین تا آسمان ایجاد میکنند. فرداشب، بازار «خواستن» داغ است، اما نه هر خواستنی؛ رغبت یعنی کشش شدید به سمت چیزی ارزشمند. پس بیایید فرداشب را فقط صرف لیست خریدهای دنیاییمان نکنیم؛ کمی هم از جنس نور بخواهیم. قرار است فرداشب را نه فقط برای حاجتگرفتن که برای پیداکردن خود گمشدهمان در هیاهوی شهر جشن بگیریم.
چه زیباست که فرداشب، وقتی هیاهوی روزمره آرام گرفت و سجاده را پهن کردیم، زمزمههایی را که در اعمال مخصوص این شب سفارش شده، تکرار کنیم؛ آنجا که در سجده میگوییم:
«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکه وَ الرُّوحِ»؛
پاک و منزه است خداوند، پروردگار فرشتگان و روح.
و چقدر دلنشین است تکرار این ذکر که اوج نیاز و امیدواری است:
«رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّک أَنْتَ الْعَلِی الْأَعْظَمُ»؛ پروردگارا! بیامرز و رحم کن و از آنچه [از گناهانم] میدانی بگذر که بهراستی تو بلندمرتبه و بزرگی.
فرداشب، آرزوهایتان به رنگ استجابت.