مدرسهسازی به سبک حاج کرامت
خیر مدرسهساز، مهمان برنامه مخاطب خاص تلویزیون همشهری شد
آرش سلیمیفر| خبرنگار
در میان همهمه بازار تهران، حجرهای قدیمی هست که بوی مهربانی میدهد. «حاج کرامت اسدی» کاسب قدیمی و خیر مدرسهساز آذربایجانی، بیش از نیمقرن است که بخشش را سرمایه اصلی تجارتش میداند. مردی که با ساخت 7مدرسه و کمکهای بیمنت، نشان داده برکت تنها از جنس پول نیست، از جنس نیت پاک است. او مهمان تلویزیون همشهری شد و در برنامه مخاطب خاص از دغدغههایش گفت.
آقای اسدی، ۵۶سال است که در بازار فعالیت دارید. از شروع کارتان بگویید.
من از همان روزهایی که در بازار تهران مغازه داشتم، سعی کردم کار خیر را کنار کسبوکارم فراموش نکنم. آن روزها بعضی از مشتریها پول را با تأخیر میدادند، اما من همیشه به آنها مهلت میدادم. جنس میدادم، صبر میکردم تا دستشان باز شود و پول را پس بدهند. شاید پول زیاد نداشتم، اما حواسم به دیگران بود.
برای من بازار فقط محل کاسبی نبود، محل آزمایش انسانیت بود. هر کس درِ خانه میآمد و کاری داشت، تا جایی که میشد کمکش میکردم.
از کارهای خیر و ساخت مدرسهها بیشتر توضیح دهید. چطور آغاز شد؟
من و برادرم از روستا به تهران آمدیم و خدا برکت داد. حالا 7تا بچه دارم؛ 6دختر و یک پسر که خدا را شکر همهشان سالم و خیرخواه هستند. با حمایت همین خانوادهام توانستهام تاکنون 7مدرسه بسازم و الان هم کار ساخت هشتمین مدرسه را شروع کردهایم.
یادم هست یکبار وزیر آموزش و پرورش آمده بود، منطقه مهربان(بخش سراب، آذربایجانشرقی) برای افتتاح یکی از مدارسی که من ساخته بودم. گفتند که یک مدرسه چهارکلاسه دیگر هم باید ساخته شود. من آن را هم قبول کردم. در همان مراسم گفتم: اهالی شهرم و مسئولان محترم؛ اگر من شب خوابیدم و صبح زنده نبودم، نگذارید دینی که بابت این مدرسه بر گردنم است، باقی بماند. این کار باید ادامه پیدا کند.
الان هم همان مسیر ادامه دارد؟
خانوادهام و برادرانم هم همین نگاه را دارند و اجازه نمیدهند کار خیری که شروع شده، زمین بماند.
یک تالار هم در اسلامشهر تهران ساختهایم. وقتی افتتاح شد، گفتم هر خانوادهای که شهید داده یا نیازمند است، ۲۰درصد تخفیف دارد. این تالار را ساختم نه برای تجارت، بلکه برای خدمت به مردم.
در بازار، نظم مالی اهمیت دارد. کار خیر با حسابوکتاب بازاری چطور جمع میشود؟
بازاریها اهل حسابند، ولی بخشنده هم هستند. یک جمله معروف هست: «در خانه قاضی، گردو زیاد پیدا میشود اما حساب و کتاب دارد.» منهم همینطور. به نیازمند کمک میکنم، اما همهچیز با نظم پیش میرود. هرکس توانایی دارد، باید سهمی در کمککردن داشته باشد. هر کاری که خیر باشد، خودش جلو میرود. من بارها از خدا خواستم که اگر من را وسیلهای برای کار خیر کرده است، خودش ادامه دهد و کمک کند. باور دارم خداست که دست ما را میگیرد تا دست بندههایش را بگیریم. این برکت از دل مهربانی میآید، نه از حساب بانکی.