• چهار شنبه 19 آذر 1404
  • الأرْبِعَاء 19 جمادی الثانی 1447
  • 2025 Dec 10
سه شنبه 18 آذر 1404
کد مطلب : 268621
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/KZLnr
+
-

گاو خشمگین

سیاه و سفید مهیج

100فیلم شاخص 27
سیاه و سفید مهیج

اواخر دهه 70میلادی، اسکورسیزی تقریبا هیچ نشانه‌ای از موفقیت فیلم «راننده تاکسی» را در زندگی‌اش نمی‌دید. انگارنه‌انگار که او یکی از موفق‌ترین فیلم‌های دهه70 را ساخته بود. شکست همه‌جانبه فیلم «نیویورک، نیویورک» ویرانش کرده بود. اسکورسیزی در اوضاع روحی آشفته، اضافه‌وزن و تن رنجور و روحی ویران‌شده، شبیه کاراکتر فیلم‌هایش شده بود و همزمان روی طرحی که رابرت دنیرو به آن علاقه داشت کار می‌کرد. داستانی که زندگی پرفرازونشیب «جیک لاموتا» بوکسور قدیمی را روایت می‌کرد. پل شریدر فیلمنامه‌اش را نوشت و اسکورسیزی با همان احوال پریشان کارگردانی‌اش کرد. فیلم «گاو خشمگین» سیاه و سفید فیلمبرداری شد و درحالی‌که گفته می‌شد هیچ‌کس حوصله دیدن یک فیلم بوکسی درباره یک مشت‌زن شکست‌خورده را ندارد، فیلم موفق از کار درآمد. دنیرو برای فیلم از جان مایه گذاشته و اسکورسیزی آن را با لحن درست و پرداخت بصری جاه‌طلبانه‌ای ساخته بود؛ بهترین فیلم منتقدان از دهه 80میلادی.
ماجراهای فیلم از این قرار است که جیک لاموتا مشت‌زنی رو به ترقی است و به‌نظر می‌رسد دوست دارد رقیبانش را از بین ببرد. جویی برادر جیک در باشگاه متوجه می‌شود یکی از سران مافیا برای ویکی همسر جیک مزاحمت ایجاد می‌کند، با او درگیر می‌شود و دستش را می‌شکند. مافیا کنترل مسابقات جیک را در دست می‌گیرد. جیک کنترل زندگی‌اش را از دست می‌دهد و به ویکی بدبین می‌شود. حالا او در باشگاهی برنامه اجرا می‌کند ولی به‌خاطر دادن خدمات غیرقانونی به دختران کم‌سن به زندان می‌افتد و در انتها بر صحنه یک باشگاه شبانه درباره زندگی ناموفقش داد سخن سر می‌دهد. فیلم گاو خشمگین فیلم آشنایی‌زدایی‌هاست. از همان تیتراژ آغازین که کیفیتی اثیری دارد بگیرید تا ساختار کلی روایت و سرانجام دردناک قهرمانش که برخلاف تمامی قواعد مرسوم فیلم‌های «بوکسی»پیش از خودش بوده است. مارتین اسکورسیزی درباره این فیلم گفته است: نکته‌ای که درباره صحنه‌های بوکس پیش آمد این بود که من دنیرو را دیدم که ۹ مبارزه را تمرین کرد... دنیرو جلو آمد و به من گفت: «نگاه می‌کنی؟ من دارم خودم را می‌کشم.» گفتم آره، ولی او فکر می‌کرد حواسم نیست و فقط آنجا هستم. نگاه کردم و فهمیدم که نمی‌توانیم فیلمبرداری کنیم. نمی‌توانیم از زاویه دید من فیلم بگیریم. گفتم باید درون رینگ باشیم و مثل فیلم «این گروه خشن» فیلمبرداری کنیم. هر ضربه باید طوری طراحی شود که انگار با موسیقی طرفیم. باید مثل صحنه‌های موسیقی فیلم «نیویورک نیویورک» اجرایش کنیم. این نباشد که 4 دوربین داشته باشیم و بعد در اتاق تدوین سرهمشان کنیم. این انتخاب کردن است، فیلمبرداری نیست.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید