وی. اس. نایپل: دو بار شکست خوردم قلبم شکست اما ناامید نشدم
به مناسبت درگذشت نویسنده هندی – ترینیدادی تبار انگلیسی که برنده جایزه نوبل شده بود
آرش نهاوندی/مترجم
«سِر ویدیادار سوراجپراساد نایپل» برنده جایزه نوبل ادبیات در 85سالگی درگذشت. او که بیشتر با نام «وی. اس. نایپل» شناخته میشد رماننویس و مقالهنویس هندی و ترینیدادیتبار انگلیسی بود. وی در طول حیات ادبی خویش بیش از ۳۰ کتاب نوشته بود.
وی. اس. نایپل در سال ۱۹۷۱ برنده «جایزه بوکر» و در سال ۲۰۰۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. در سال ۲۰۰۸ نویسندهای به نام پاتریک فرنچ نخستین زندگینامه معتبر نایپل را باعنوان «دنیا همین است که هست» نوشت.
نایپل 2 بار نیز به ایران سفر کرده و یک روایت هم از تاریخ انقلاب ایران نوشته است.«خیابان میگل»، «خانهای برای آقای بیسواس»، «خمرودخانه» و «جماعت نویسنده؛ شیوه نگرش و احساس» و «مشتمالچی عارف» از مهمترین آثار وی. اس. نایپل است که در ایران نیز به چاپ رسیدهاند. «ناپدید شدن ال دورادو»، «بازگشت اوا پرون» و «هند اکنون یک میلیون شورشی» هم از دیگر آثار مشهور وی هستند. مهمترین اثر وی را «خانهای برای آقای بیسواس» میدانند.هوراس انگدال، دبیرکل سابق آکادمی نوبل در دسامبر سال 2001مصاحبهای با «وی. اس. نایپل» برنده جایزه نوبل در همین سال انجام داده بود که بخشهای مربوط به احساسات وی درباره نویسندگی و مشکلاتی که نایپل در مسیر نویسنده شدن از پیش رو برداشت و سخنانش درباره مشهورترین رمانش را در پی میخوانید.
سر «ویدیا» اگر به سالهای قبل و زمانی که جوانتر بودید و تازه میخواستید در حرفه نویسندگی مشغول بهکار شوید بازگردید، میتوانید به ما بگویید در آن ایام ایدهآلتان چه بود و قصد داشتید چه نوع نویسندهای باشید و هدفتان تولید چه نوع ادبیاتی بود؟
آرزوی بسیاری از افراد آموزش و فراگیری نحوه درست نوشتن است. من میتوانستم نمایشنامههایی را که در مدرسه روی صحنه میرفت بنویسم. همچنین میتوانستم تحقیقات و مقالاتم را در دانشگاه بنویسم اما نویسنده شدن موضوع دیگری بود. برای نویسنده شدن باید نوعی دیگر از زندگی درونی و تنشهای درونی را تجربه میکردم؛ بنابراین باید تازه به یادگیری میپرداختم و مهمترین مشکلی که در ابتدای کار داشتم این بود که نمیدانستم چه نوع انسانی هستم. پس در ابتدا باید خود را میشناختم. من در 17سالگی نوشتن را آغاز کردم، «اویلین وو» الهامبخش من بود. کارم را در زادگاهم تیرینیداد با نگارش یک «فارس» (نوعی کمدی عامیانه که در آن همه شرایط بهطور اغراقگونه بیان میشود و نوعی لودگی در آن دیده میشود)شروع کردم و کار روی این کمدی 2 سال طول کشید. هیچ اتفاقی برای این کمدی نیفتاد. قلبم شکست اما نامید نشدم. ارزش این شکست برای من در این بود که یاد گرفتم باید نگارش یک کتاب را تا پایان ادامه دهم. در پی این شکست متوجه شدم که برای نگارش آثاری با مضمون کمدی فارس زاده نشدم.
با این حال در مجموعه داستانهای کوتاه خیابان میگل بهنظر میرسد که شما از عناصر فارس استفاده کردهاید.
زمانی که خیلی از خودم مطمئن شدم، عناصری از سبک کمدی فارس را در آثارم بهکار بردم اما پیش از آن، زمان زیادی را به موضوعاتی جدیتر اختصاص دادم. من یک برنامه در بیبیسی داشتم و هفتهای یکبار آن را سردبیری میکردم. در آن زمان فردی که در حوزه ادبی فعالیت داشت به برنامهام آمد. من از فرصت استفاده کردم و از او خواستم که نگاهی به کتابی که من در حال نگارش آن بودم، بیندازد. موضوع این کتاب خیلی جدی بود. اما او بهطور خیلی ناگهانی به من گفت که به نگارش این کتاب ادامه ندهید.
پس از این 2 شکست اولیه بهطور معجزهآسایی به ذهنم رسید از سبک جدیدی استفاده کنم که در رمان داستانهای کوتاه میگل نیز از آن بهره بردهام. من درباره اصالت سبک کمدی «فارس» فکر کردم. امروز تصور میکنم که فارس در رمان «پیکارسک» که سبکی از رماننویسی در اسپانیا بود، ریشه دارد. در سری حوادث رمان پیکارسک تنها عنصر مشترک، شخصیت رند، دغلباز و باهوش واحدی به نام پیکاروست. قدیمیترین رمان پیکارسک موجود نیز «عصاکش تورمسی» نام دارد که در سال 1553میلادی به نگارش درآمده است. باور من این است که رمان پیکارسک در اصل در همین داستان عصاکش تورمسی ریشه دارد. این یکی از اصلیترین کتابهایی بود که پیش از آنکه به دانشگاه آکسفورد بروم آن را مطالعه کردم. درحالیکه هنوز در آرزوی نویسنده شدن بودم، نمیدانستم درباره چه چیزی باید بنویسم.
اما بهنظر میرسد که بهتدریج از عنصر فارس و کمدی در رمانهایتان فاصله گرفتید؟
بله همینطور است.
زمانی که کتاب«خانهای برای آقای بیسواس» را میخوانیم متوجه تغییرات زیادی در شیوه نگارش شما میشویم. چرا این تغییرات در سبک رماننویسی شما پدید آمد؟
سبک نگارش اولیهام مملو از طنز و شوخی و مطایبه بود. این شوخیها درواقع از نوعی هیستری نشأت میگرفت. هیستری نیز در عدماطمینان من در همه زمینهها ریشه داشت؛ عدماطمینان بهخودم، به شیوه نگارشم، زندگی خانوادگیام و خیلی چیزهای دیگر. زمانی که افراد احساس عدماطمینان میکنند میتوانند شوخیهای زیادی بکنند.
و این کتاب شما را مشهور کرد؛ درست است؟
نه بلافاصله. من به شما خواهم گفت که چه کردم. مدت زمان زیادی طول کشید تا نگارش این کتاب را آغاز کنم. تصور میکنم حدود 7 یا 8ماه طول کشید تا احساس کنم که در حال تالیف یک کتاب واقعی هستم. پس از آن در ذهنم این کتاب و موضوعات مرتبط با آن حجم بیشتری پیدا کرد و برای نخستینبار احساس کردم یک نویسنده هستم.
منبع: نوبل پرایز