تاریخنگار مردمی

نصرالله حدادی، تهرانشناس که سالها همراه و همدل جعفرشهریباف بوده، او را مردی نیکاندیش و تاریخنگاری مردمی معرفی میکند:«این توفیق را داشتم که سالها شاگردی ایشان را بکنم. ۱۶ سال با او همنفس بودم. لحظهبهلحظه همنشینیام با او درس و مشق زندگی بود. قدرت درک، ریزبینی و نکتهسنجی او وصفناشدنی است. ما نوشتههایی از او میخوانیم که برگرفته از خاطرات ایام کودکی یعنی ۴ و ۵ سالگیاش است. طهران قدیم ۵ جلدی، تاریخ اجتماعی تهران ۶ جلدی، قند و نمک، شکر تلخ، حاجی در فرنگ، حاجی دوباره، انسیهخانم، گزنه، قلم سرنوشت، کتاب علی و بسیاری از نوشتههای او که در روزنامهها چاپ شدند یا فرصت انتشار نیافتند، همگی منابع ارزشمندی از شناخت تهران قدیم به ما میدهد.
یادم میآید روزی از من خواست کتاب گزنهاش را برای فلان خانم ماما در یک بیمارستان معروف تهران ببرم. چند جلدی از کتاب گزنه را در منزل داشتم و راهی بیمارستان شدم. کتاب را برای خانم پزشک ۸۰ سالهای بردم که سالها تجربه مامایی داشت. او رو به من کرد و گفت: «من تا امروز کودکان بیشماری را به دنیا آوردهام یا نظارهگر تولدشان بودهام، ولی وقتی کتاب گزنه را خواندم بسیار متعجب شدم که آیا این کتاب را، بهخصوص بخشهایی که مربوط به زایمان شخصیت داستان است، یک مرد نوشته است؟ کسی که اینها را نوشته، گویی خودش سه شکم زاییده.»
نزد استاد شهریباف بازگشتم و موضوع را نقل کردم و از او پرسیدم شما چگونه توانستید اینگونه زوایای مختلف به دنیا آمدن نوزاد را بنگرید که یک بانوی پزشک را متعجب کردید؟ او گفت: «یکسری تحقیقات و ملاحظات داشتم؛ اما از خانم خانه، نصرتخانم، پرسیدم. همچنان که او شرح میداد، من هم نوشتم.»
قدرت نگارش استاد جعفر شهریباف و حافظه او کمنظیر بود. تقریباً در هر حرفهای که کار میکرد همه فنون و زیر و بم آن را مو به مو میآموخت و در کتابش شرح داده است.