غرق در حاشیه
تنها رهاورد تورنمنت امارات، سیلی از حواشی عجیب و بیپایان برای تیم ملی کشورمان بود
مسابقات چهارجانبه العین امارات در حالی با 2تساوی بدون گل برابر کیپورد و ازبکستان برای تیم ملی ایران به پایان رسید که شاگردان امیر قلعهنویی بازی اول را در ضیافت پنالتیها بردند و بازی دوم را در همین ضربات باختند. مهمتر از نتایج بهدست آمده اما کیفیت کار ملیپوشان و نیز حواشی حیرتانگیزی بود که بهویژه پس از مسابقه دوم رخ داد و همه را در بهت و حیرت فرو برد. حجم حاشیهها بهقدری زیاد است که حتی در مرور فهرستوار هم ممکن است برخی از آنها از قلم بیفتد. هر چه هست، تیم ملی در فاصله کمتر از 7ماه تا جامجهانی در برزخی بزرگ گرفتار شده و امروز حتی تکلیف ادامه کار امیر قلعهنویی در این تیم هم چندان مشخص نیست. برویم و بخشی از سوغات تلخ العین را با هم مرور کنیم.
180دقیقه، صفرگل
با امیر قلعهنویی کاری نداشته باشید که از همین نتایج هم دستاوردسازی میکند و پز 3کلینشیت مقتدرانه(!) در برابر تانزانیا، کیپورد و ازبکستان را میدهد. هدف در بازیهای تدارکاتی، بررسی نقاط ضعف و قوت است و ازجمله باید مقابل رقبای متوسطی از همین دست، حملهکردن را مشق میکردیم که موفق نبودیم. فکرش را بکنید؛ تیم ملی با این همه خدم و حشم و گزارشگر و مجری و هیأت همراه راهی دوبی شده، 2بازی کرده و با صفرگل زده به ایران بازگشته! این اگر ناکامی نیست، پس چیست؟
طلسم ازبکستان
زشت است، عیب است، ننگ و عار است که تیم ملی ایران با این همه دبدبه و کبکبه، 6بازی پشت سر هم نتواند ازبکستان را ببرد. امروز در نقطهای ایستادهایم که حتی تیم 10نفره آنها را هم نمیتوانیم شکست بدهیم. تازه این در حالی است که همه میدانستند بازی برای ملیپوشان ایرانی جنبه حیثیتی دارد و در زمین هم دیدیم که بازیکنان خیلی دویدند، اما این کافی نیست. تیم ایران فاقد تاکتیک مشخص و کارآمد بود و درنهایت با یک توقف دیگر، کاری کرد که مدافع ازبکستان پس از پایان مسابقه بگوید: «حالا دیگر ایران باید به ما احترام بگذارد.» ما در 12مصاف اولمان با ازبکها، 10بار برنده بودیم. حالا یا آنها پیشرفت کردهاند یا ما درجا زدهایم و یا هر دو!
کلاه بیپشم ژنرال
مردودی کادرفنی اما فقط مربوط به معادلات داخل میدان نمیشد، بلکه امیر قلعهنویی بیرون از زمین هم نمره قبولی نگرفت و همه فهمیدند اختیار تیم در دستش نیست. اتفاقات رخداده در پایان بازی با ازبکستان باورنکردنی بود. امیر قلعهنویی رفت وسط زمین و از میلاد محمدی پرسید: «چهکسی به تو گفت پنالتی بزنی؟ من سرمربی هستم!» درنهایت هم روشن شد مهدی طارمی با اراده خودش پنالتیزن تیم را عوض کرده است. چند نکته مهم از این اتفاق قابل فهم است. مثلا اینکه برخلاف ادعای امیر، او اتفاقا خیلی هم روی برد و باخت این مسابقات حساب میکرد وگرنه دلیلی نداشت وسط جمع یقه بازیکن خودش را بگیرد. نکته دوم هم اینکه مطابق تحلیلهای قبلی، واقعا بهنظر میرسد «رئیس» تیم طارمی است و امیرخان وقتش را آنجا تلف میکند!
حمله طارمی به بازیکنان
مصاحبههای بعد از بازی مهدی طارمی هم خیلی جای حرف دارد و از ابعاد مختلف قابل بررسی است، اما یکی از مهمترین نکتههایش مربوط به حمله او به سایر بازیکنان تیم ملی میشود. طارمی میگوید خیلی از ملیپوشان حتی در بازی دوستانه با ازبکستان هم حاضر نبودند پنالتی بزنند و این مسئله به وضوح نشان میدهد چه فضای مسمومی در تیم ملی وجود دارد. او همچنین با کمی چاشنی خودستایی اضافه کرد: «من پنالتیهایم را قبلا زدهام. اصلا فرض کنید من میزدم و گل میشد. چه فایده؟ بقیه کی باید بزنند؟ وقتی اینجا نمیتوانی پنالتی بزنی، در جامجهانی میخواهی چه کنی؟» پرسش اساسی اینجاست که آیا تیم ملی با این شرایط، واقعا از نظر فنی، روحی و روانی آماده حضور در آوردگاه به آن بزرگی هست؟!
رئیس منم!
بهنظر میرسد حالا قلعهنویی با واقعیت تلخ تیمش کاملا آشناشده باشد؛ ادعای بزرگتری مهدی طارمی
شاید اگر از هر هوادار ساده فوتبال در ایران بپرسید عوامل اصلی برکناری دراگان اسکوچیچ از تیم ملی آنهم با وجود نتایج بسیار موفقیتآمیز مربی کروات چه بود، 2 اسم بیاورد که یکی از آن دو حتما مهدی طارمی است! تاریخچه موضوع بهقدری روشن است که نیازی به بازگویی و تکرار مکررات ندارد. بدقلقی مجهول و بیاساس طارمی با دراگان، پایگاه او را از بین برد و تغییری بزرگ و زیانبار در مسیر حرکتی تیم ملی بهوجود آورد. آن داستان، واقعیت دیگری را هم روشن کرد؛ اینکه مهدی طارمی یک بازیکن «معمولی» نیست و نمیخواهد هم باشد. وقتی او در دومین فصل حضورش در پرسپولیس ادعای بزرگتری کرد، همه فهمیدند که ستاره بااستعداد خط حمله، سودای ریاست در سر دارد و بعدها که به بازیکن مهمتری تبدیل شد، این روحیه هم در او تقویت شد.
حتی خود قلعهنویی هم با این حقیقت بیگانه نیست. خداداد عزیزی فقط یک دوره کوتاه در کادرفنی تیم ملی حضور داشت، اما پس از آن خاطرهای تکاندهنده از بازی با ازبکستان در تاشکند تعریف کرده که به روشنی نشان میدهد زیر پوست تیم ملی چه خبر است؛ اینکه مهدی طارمی با یک بازیکن قدیمی بر سر بازوبند کاپیتانی اختلاف پیدا میکند، در طول بازی از درون زمین به او بد و بیراه میگوید و درنهایت قلعهنویی برای ختم غائله، منطقه بازی طارمی را عوض میکند تا از نیمکت دور شود! شگفتآورتر اینکه گویا پس از آن مسابقات، دیگر خبری از آن بازیکن نمیشود و دوران حضورش در تیم ملی برای همیشه به پایان میرسد!
حالا اما پردهها افتاده و قلعهنویی با مداخلهجوترین نسخه طارمی مواجه شده است؛ بازیکنی که بهخودش اجازه میدهد بدون اجازه سرمربی، فهرست پنالتیزنان را تغییر بدهد و به یک نفر دیگر بگوید پشت توپ برو؛ بازیکنی که پس از مسابقه در حضور رسانهها به سایر نفرات هجوم میبرد و با فاشکردن اسرار داخلی تیم، آنها را متهم میکند که از زدن پنالتی ترسیدهاند؛ بازیکنی که بدون تعارف، قدرت آن را دارد که اجازه ندهد پای قلعهنویی هم به آمریکا برسد و حالا امیر این را بهتر از هر زمان دیگری فهمیده!