• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 21 مرداد 1397
کد مطلب : 26681
+
-

فروشگاه دلار

گشتی در حوالی میدان فردوسی و میان دلارفروشان؛ جایی‌که حالا همه فروشنده‌اند

محمدتقی حاجی‌موسی

تا چند روز پیش هیچ خبری از خریدوفروش در بازار ارز نبود. قیمت‌ها همه به سقف چسبیده بود و کسی جرأت معامله نداشت. حالا اما با اعلام سیاست‌های جدید دولت قیمت‌ها کاهش پیدا کرده و خیلی‌ها از ترس پایین آمدن بیشتر قیمت به فردوسی آمده‌اند تا دلارهایشان را بفروشند. همین اتفاق بازار را شلوغ کرده و صرافی‌ها هم کم‌کم دارند به ماجرا اضافه می‌شوند.

خیابان فردوسی، تقاطع خیابان جمهوری اسلامی یا همان چهارراه استانبول، همان‌جایی است که اخبار داغ روزهای اخیر از آن برمی‌آید. خیابان فردوسی شلوغ است. از پیاده‌روها به‌سختی می‌توان عبور کرد. یکی در میان، در کنار مغازه‌های چرم‎فروشی، صرافی وجود دارد؛ صرافی‎هایی که بیرونشان شلوغ است و مردم آمده‌اند تا دلارهایشان را بفروشند. قیمت دلار که هفته پیش به حدود 12هزار تومان رسیده بود حالا حدود 9000تومان است و آنطور که دلال‌ها می‌گویند احتمالا پایین‌‌تر هم می‌آید چون فروشنده بیشتر از خریدار است. یکی از دلالان که پف چشم‌هایش هنوز نخوابیده می‌گوید دیشب تا حدود ساعت 2 نیمه‌شب کسانی به اینجا می‌آمده‌اند تا دلارهایشان را بفروشند چون می‌ترسیده‌اند با آغاز به‌کار بازار قیمت‌ها پایین‌تر هم بیاید. درحالی‌که با او حرف می‌زنیم یک نفر که انگار دوست اوست نزدیکش می‌شود و می‌گوید: «9تومن». انگار قیمت دلار واقعا در حال سقوط است. با اعلام بانک  مرکزی مبنی بر اجازه فروش دلار توسط صرافی‌ها، مردمی که برای مسافرت و... دلار می‌خواهند هم به اینجا آمده‌اند. البته در خیابان ، دلال‌ها هر قدر دلار که بخواهید دارند. درون صرافی‌ها، فروشندگان ارز، کلافه‌اند. اغلب‌شان جوان هستند و بدون اینکه سر را بالا بگیرند، تلفن به دست، هم جواب مشتری‌های پشت تلفن و هم جواب مشتری‎های حضوری را می‌دهند. صدایشان گرفته و اخم روی پیشانی‎شان نشسته است. مشتری‎ها همه ساکت هستند و بسیاری از آنها با قیافه‌های آرام و بی‌صدا تنها منتظرند تا نوبتشان شود؛ نوبتی که معلوم نیست اگر برسد هم به جایی ختم شود. اما روبه‌روی خیابان نوفل‎لوشاتو، جایی که سفارت روسیه و انگلیس قرار دارد موضوع فرق می‌کند. در ابتدای خیابان منوچهری، مردان بسیاری ایستاده‌اند. تعدادشان آنقدر زیاد است که هر عابری، چند ثانیه‌‌ای می‌ایستد تا بداند دعوا سر چیست. باغبانی که سرش به درخت‎ها گرم است بعد از توقف طولانی عابران دلیل تجمع را برایشان توضیح می‌دهد؛«اینها دلال‎های دلار هستند. کارشان خرید و فروش دلار است.» هیچ خانمی بینشان دیده نمی‌شود. همه فشرده در کنار هم ایستاده‎اند. تعداد آقایان آنقدر زیاد است که علاوه بر پیاده‎رو سنگفرش شده، خیابان هم بند آمده است. 

فروشنده‌های لوازم عتیقه از داخل پاساژها بیرون آمده‎اند. بعضی‎ سماور و قوری را کنار دستشان گذاشته‌اند و استکان، استکان چای می‌خورند و کنجکاوانه نبرد بین ارزفروش‌ها و خریداران را نگاه می‎کنند. یکی، دو نفرشان هم حریف‎هایی را نشان کرده‎اند تا ببینند که کدامیک برنده می‌شوند. در میان همهمه ناهماهنگ، لحظه‎ای همه‎شان سکوت می‌کنند. همه با هم سرشان داخل گوشی می‌رود. صفحه تلفنشان را بالا و پایین می‌کنند و بعد با چشم‌هایی که ریز کرده‌اند به هم زل می‌زنند. انگار منتظرند تا کسی دوباره بحث را شروع کند. مثل اینکه اتفاق تازه‌ای افتاده است. یکی از دلال‌ها که جوان هم هست به بالای گلدان‎های سیمانی می‌رود و داد می‌زند: «من می‌‎خرم...». همهمه دوباره بلند می‌شود. همه‎شان یکصدا و با هم داد می‌زنند تا در این آواز دسته‌جمعی صدای دلال جوان کمتر شنیده شود. جوان سرش را به اطراف می‎گرداند و با دست پیشنهادها را رد می‌کند. یکی می‎گوید: 9700، جوان به علامت منفی دست تکان می‌‎دهد. آن یکی از گوشه سمت راست داد می‎زد: «9500»! جوان پوزخند می‌زند و از او رو برمی‌گرداند. ظاهرا پیشنهاد خیلی پرتی بوده. صداها آن‌قدر بالا رفته که دیگر مشخص نیست که چه‌کسی چه می‎گوید. صدای جوان‌ها بیشتر شنیده می‌شود. پیرمردها در کنار حلقه خریداران و فروشنده‌ها ایستاده‌اند و با چشمان تیزبین همدیگر را می‌پایند. چشمان گرد شده، رگ‎های گردن ورم کرده و جیب‌های بادکرده فصل مشترک همه‎ دلار فروش‌هاست. 

بعضی‎ هم دسته‌ای اسکناس سبز در دست گرفته‌اند و روی هوا مانند پرچمی ارزشمند تکانش می‎دهند. همهمه با صدای فریاد جوان درهم شکسته می‌شود؛«اصلا من نمی‎خرم!» آقای دلال از گلدان پایین می‌پرد، جمعیت را کنار می‌‎زند و با قدم‌های بلند از حلقه جدا می‌شود. 3-2‌نفر که فکر می‌کنند می‌توانند به او دلار بفروشند به‌دنبالش می‎روند. جوان همه را جامی‎گذارد و در پیاده‎روهای شلوغ و میان جمعیت گم می‌شود. چند لحظه بعد، اوضاع به روال عادی بازمی‎گردد. همهمه دوباره در خیابان می‌‎پیچد و مردم دنبال کسی می‌گردند که دلار بخرد یا به قیمت خوبی بفروشد.

با اعلام بانک  مرکزی مبنی بر اجازه فروش دلار توسط صرافی‌ها، مردمی که برای مسافرت و... دلار می‌خواهند هم به اینجا آمده‌اند. البته در خیابان دلال‌ها هر قدر دلار که بخواهید دارند. درون صرافی‌ها، فروشندگان ارز، کلافه‌اند
 

این خبر را به اشتراک بگذارید