دایرهالمعارفی به بلندای تاریخ ایران
به مناسبت 20مرداد، سالروز تولد عباس زریابخویی
گاهی مناسبتهای تقویمی به نامهایی میرسد که نه میتوان از کنارشان گذشت نه میتوان چیزی نوشت که در خور بزرگی نامشان باشد. دکتر عباس زریابخویی یکی از این نامهاست؛ دایرةالمعارفی به بزرگی همه تاریخ ایران که قدرش مثل بسیاری از بزرگان تاریخ شناخته نشد و در حقش جفاها رفت و در خلوت و سکوت و فراموشی درگذشت.
شناختی که نسل امروز از زریاب دارد بیشتر مبتنی بر گفتههای شفاهی است. حرفهایی که یکسره ستایش جامعیت اوست و دانش بیکرانی که داشته و زبانهایی که میدانسته است. نظیر آنچه استادبزرگی مثل دکتر غلامحسین مصاحب در مقایسه میان او و زرینکوب گفته و زریاب را دریای بیکران دانش خوانده است و بقیه دریغ و حسرت است درباره اینکه چرا از او نوشتههای اندکی به جا مانده و آنچه از او مانده است گویای جامعیت او نیست.
از زریابخویی ترجمههای «لذات فلسفه» و «تاریخ فلسفه» ویل دورانت به جا مانده است که عموم مخاطبان، بیشتر او را به آن 2ترجمه میشناسند و همچنین حاشیههایی که بر غزلهای حافظ در کتاب «آینه جام» نوشته است؛ کتابی که چنانکه ذیل عنوان آن آمده است شرح مشکلات دیوان حافظ است. بقیه، مجموعه مقالهها و نوشتههای کوتاه و بلندی است در مجلههای سالهای دور مثل سخن و یغما و مدخلهایی که در دایرةالمعارفهای قبل و بعد از انقلاب منتشر شده است. گستره و گوناگونی نوشتههای او نشاندهنده جامعیت و عمق احاطه زریاب به موضوعات گوناگون است: مدخلی درباره کانت، مدخلی درباره بابک خرمدین، مدخلی درباره ابوطالب عموی پیامبر، مدخلی درباره آیین مانوی، مدخلی درباره امام حسین علیهالسلام و... هر کدام از این نوشتهها هنوز جزو بهترین و جامعترین نوشتههای دایرهالمعارفی در زبان فارسی هستند و الگویی برای همه کسانی که میخواهند به زبان فارسی بنویسند.
زریاب خویی از معدود شخصیتهای تاریخ معاصر است که از چنان مرجعیتی برخوردار است که هنوز هم همهچیزهایی که از او به جا مانده است برای اهل علم منبع و مرجع به شمار میرود و انگار نام زریابخویی ذیل این نوشتهها کفایت میکند تا نص تلقی شوند و نیاز به هیچ منبع و مرجع دیگری نداشته باشند. حتی سادهترین و کوتاهترین نوشتههایش نیز از چنین ویژگیهایی برخوردار است.
جستارها و خاطرههای پراکنده زریاب نیز از شخصیتها و دورههایی حکایت میکند که کمتر شنیدهایم. چه آنجا که در زندگینامه خودنوشتش از سالهای تحصیلش در قم میگوید و شاگردیاش نزد حاجآقا روحالله خمینی جوان را در سالهای پیش از 1320روایت میکند، چه آنجا که درباره سیدحسن تقیزاده یا محمد محیططباطبایی مینویسد، چه آنجا که در ستایش باستانیپاریزی سخن میگوید.
از نوشتههای زریابخویی به جز گزیدهای که میلاد عظیمی با نام «شط شیرین پرشوکت» از مقالهها و نوشتههای او گرد آورده و کتاب کوچک دیگری به نام «مقالات زریاب» که نشر کتاب مرجع منتشر کرده است کتاب دیگری در دسترس نیست. دستکم انتشار دوباره نوشتههای او میتواند الگوهایی به دست دهد برای کسانی که میخواهند به زبان فارسی بنویسند و دشواریهای فلسفی و تاریخی را به زبان فارسی توضیح دهند. کاش دایرةالمعارفهایی که نخستین مدخلهایشان را زریاب خویی نوشته است و حالا به مؤسسههایی بزرگ تبدیل شدهاند همت کنند و نوشتههای او را دوباره بهدست انتشار بسپارند.