تجلیرؤیا در عروسکها
به پیشواز هفدهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی سیام مردادماه
بهروز غریبپور/کارگردان تئاتر
مراحلی که من از سر گذراندهام با دیگران متفاوت است؛ ابتدا مسحور و مجنون شدم، دیدن عروسک مبارک در جریان یک اجرای خیمه شببازی، در باشگاه افسران سنندج که جای خالی یک تفریحگاه عمومی را پر میکرد.
بازیهای کودکانهام در خانه با اشیا، ورودم به تهران در 20سالگی(سال 1349) به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و پیدا کردن رد خیمهشببازان و دوست شدن با بهاصطلاح مطربها، کشف صندوقهای پر از عروسک در انبارهایی که بوی نا میداد و دل بستن به احیای آنها، شاگردی اسکار باتک کارگردان اهل جمهوری چکسلواکی و دیدن و آموختن نمایش عروسکی در هند، چین، اندونزی، روسیه، ایتالیا و بسیاری از نقاط دیگر دنیا. 9سال مدیر مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی و خلاصه اجرای آثارم به شیوههای مختلف و سرانجام تمرکز همه این گذشته در گروه تئاتر عروسکی «آران» و بنیانگذاری اپرای عروسکی و ایرانی براساس موسیقی و آواز ردیف ایرانی نگذاشته است که خسته بشوم.
بهعبارت دیگر عاشق شدهام و هنوز در پی عشقم هستم. پس اگر تفاوتی هست در میزان عشق است. نکته دیگر همراهانم در گروه تئاتر عروسکی آران هستند که کموبیش همان عشق را داشته یا از من فراگرفتهاند و همراهی آنها نگذاشته است که از پا بیفتم. تا به امروز اینگونه بوده و خدا کند که بماند و بمانم.
داستان زندگی هنریام شباهتی به «منطقالطیر» دارد. خیلی از همراهانم تا جایی از این سفر سخت با من ماندهاند و دیگر اینطور نیست که من اجازه داشته باشم که ابراز خستگی کنم، بنالم، جا بزنم و دنبال بهانه باشم که این جمع عاشق را تنها بگذارم.
میدانید که طی این سالها مدام زیر ضربه بودهام، با گوشه کنایه و رودررو و مستقیم حرفها و رفتارهای ناشایست شنیده و دیدهام. اما آن عشق بزرگ چنان در من زنده است و نفس میکشد که گویی یک گوشم در است و یک گوشم دروازه. درحالیکه اینطور نیست و هر نیش زبانی تا عمق جانم را میسوزاند، اما مرهم عشق بلافاصله درمانش میکند و بهخودم میگویم: بمان چون که تو هنوز حرفها برای گفتن داری و ماندهام که آن ناگفتهها را بگویم.
جالب است که یکی از مدیران به ظاهر ارشد و رودررویم، گفت: خب اگر شما بمیری چهکسی جایت را خواهد گرفت؟
با همین نادانی و به جای تشویق از من توقع داشت که فکری برای مردنم بکنم.
گرد آوردن عاشقان اصیل تنها راه و تنها چاره کار است. حمایت مالی و معنوی از عاشقان میتواند راهگشا باشد تا تئاتر عروسکی را به روزهای رونق خود برگرداند و هنرمندان دلگرم به این کار باشند.
تئاتر عروسکی تجلی رویاست. عرصه جانبخشی و خلاقیت است. میتوانی تماشاگرانت را افسون کنی و آنها را از هزار توی زمان بگذرانی. یک تماشاگر اسطورهشناس غربی پس از دیدن اپرای عروسکی «رستم و سهراب» گفت: مرا به جهان اسطورهها بردی.
یک انسان معتقد پس از دیدن اپرای «عاشورا» گفت: «من را به نینوا بردی. اینها اهمیت نمایش عروسکی است که تو میتوانی تماشاگر را به مسافران رؤیا و حقیقت مبدل کنی. یک کارگردان چیرهدست عروسکی فراتر از جادوگران و افسونگران میتواند جهان مادی اشیا را به جهان زندگان واقعی مبدل کند.»
برگزاری جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی تهران مبارک، نزدیک است. جشنوارهها اگر به جای محل رقابت، محل تبادل تجارب باشند بیتردید مؤثرند. اول، دوم و سوم شدن سمی است که عشق را در نمایشگران میخشکاند. به همین دلیل هرگز بهدنبال عناوین نبودهام و نیستم و اجازه ندادهام که قطرهای از این سم وارد روح و روانم شود.
به عارفی گفتند ما هزاریم تو یک. عارف گفت؛ آن یک هم شما باشید من هیچم.
بیتواضع و ریایی در قیاس با آنچه من از جهان نمایش عروسکی دریافتهام؛ من هیچم.