• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
شنبه 20 مرداد 1397
کد مطلب : 26520
+
-

شرح آن هجران و این خون جگر

یادداشت‌هایی از چهره‌ها درباره میراث جهانی ایران

نگار حسینخانی

خواستیم از شهرشان بنویسند؛ آنها که چون غربت یک لهجه در پایتخت، شهر و کشوری دیگر پراکنده بودند و هنوز می‌توانستند سندی مهم از زادگاه‌شان باشند. میراث ایران را که ثبت جهانی شده بود بهانه کردیم و قلم دست‌شان دادیم. بعضی گفتند سرشان شلوغ است، بعضی خواندند و ما از پشت خط‌های دور تحریر کردیم، اما عده‌ای خودشان دست به قلم شدند و نوشتند تا این چند صفحه بماند از شهری که دوستش داشتند. کسی چون احمدرضا دلشکسته بود. 

دخترش، ماهور می‌گفت رسم مهمان‌نوازی برای پدرش به جای نیامده است؛ نه می‌دانم چرا و نه فهمیدم چگونه. فقط خواستم در این صفحات جایش خالی نباشد و بگویم شاعر نباید دلشکسته شود؛ مردم کرمان بدانند. آنهایی که بیمار بودند نخواستند نباشند. رضا قیصریه در دوران طولانی بیماری‌اش برایمان نوشت. با همان خط ریز که خودش هم نمی‌تواند دوباره بخواندش؛ بس که نحیف است حروف. ابراهیم گلستان با ماشین تایپ، نامه‌اش را تحریر کرد و امضا زد تا سندی باشد بر محبت هنوز و همچنانش به وطن. اما ،ما چه طرف‌ها که نبستیم بین این کلمات؛ کلمات وسواسی و چروکیده که نقشی را برایمان کشیدند که به راحت از خاطر نخواهد رفت. ۲۳ بنای تاریخیِ ایران، میراث جهانی یونسکو است. این میراث عهدنامه‌ای بین‌المللی در حفظ آثاری است که اهمیت جهانی دارند. ایران 3 سال پس از تصویب این عهد به آن پیوسته و حالا مکان‌های بسیاری در نوبت ثبت شدن هستند. در خاطرات این روزها داشتیم کسانی را که خواستند بنویسند از شهرشان و اثری از دیارشان در فهرست نیافتند. بعضی‌ها هم چون شهرام ناظری تنها به چند کلمه اکتفا کردند مثل این جمله که« بیستون را باید با نگاه بیستونی نگاه کرد؛ اثری که یادگار داریوش و هخامنشیان است»؛ ناظری که نامش با این شهر گره خورده و دلش همواره برای آن می‌تپد. این را در کنسرتی که پس از زلزله به نفع این مردمان برگزار کرده بود هم می‌توان سراغ گرفت. بعد یاد شهرهایی افتادیم که می‌توانستند به‌خاطر حضور آدم‌هایی که به‌خود دیده‌اند شنیدنی شوند؛مثل روستای هزاران ساله رادکان که میراثی از خواجه نصیرطوسی به نام برج رادکان در خود دارد که هرساله اخترشناسان و منجمان فراوانی را به‌خود می‌خواند. روستایی در شمال غربی چناران نزدیک مشهد که ۵۸‌سال پیش استاد شجریان در این روستا معلم بود و روی دیوار مدرسه طرح نقشه ایران را کشید؛ طرحی که در همه این سال‌ها روی دیوار مدرسه ماند. با گذر سال‌ها ساختمان مدرسه کهنه شده و اخیرا تخلیه شده است. همه نگران دیوارنگاره استاد آواز ایران شدند که نکند بریزد و خاطره‌ای از خون آن سرو در حاشیه ذهن‌ خط بخورد. اما دیوارنگاره‌ با همکاری مسئولان آموزش و پرورش چناران، به اقامتگاه بوم‌گردی ارگ رادکان منتقل شد تا از خطر تخریب مصون بماند و گردشگران نیز بتوانند از آن بازدید کنند. دست‌هایی گاهی دیوارهایی را نجات داده‌اند. همه این یادداشت‌ها نیز برای رسیدن به همین آرزو نوشته شدند.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :