
برندهها

امیرجلالالدین مظلومی/ روزنامهنگار
بسیاری از پدیدهها و موقعیتها در دوره ما معنی کاملتر، آمیخته با ابهام یا بهکلی متفاوت از گذشته یافتهاند. از آن جمله برد و باخت و شکست و پیروزی است. در برخی عرصهها تعیین برنده دشوارتر از خود رقابت است. در مواردی بهکفآوردن و دستیافتن، آنقدر برای برنده شدن ناکافی است که درستبودن برداشتن یا گذاشتن، داوری خاص خود را میطلبد. چندی پیش در جریان بازیهای جامجهانی فوتبال در روسیه با صعود برخی تیمها به مرحله بالاتر، بازار گمانهزنی درباره تیم برنده فینال داغ شده بود. ظریفی با اطمینان، از برندهشدن تیم ملی ژاپن میگفت. به او ایراد گرفتیم که ای برادر! کجای کاری؟ تیم ژاپن باخت، حذف شد و به کشورش برگشت. اما او قضاوت خودش را در اینباره داشت. از دید او همکاری جمعی تماشاگران ژاپنی در رفت و روب ورزشگاه بعد از بازی، مدالی به گردن آنها آویخته که دیگر نیازی به سکوی قهرمانی ندارند.
اینکه یک ملت از خاکستر ویرانههای اتمی، صنعتی جهانگیر را پیافکند، سونامیهای سهمگین را به عاملی برای همزیستی با طبیعت بدل کند، با زلزلههای مهیب کنار بیاید و از همه موفقیتها حتی شکست در جامجهانی برای نمایش فرهنگ پاکیزه شرقی بهره بگیرد، کافی است تا جام قهرمانی را همواره بر تاقچه خانهاش داشته باشد.
اگر از چنین زاویهای به وقایع و رخدادهای دور و برمان نگاه کنیم، روال و مجال پیروزی همیشه فراهم است. آنکه صف بلند مسافران را دور میزند تا هرطور شده خود را به خیل سواران برساند، به مقصد میرسد یا کسی که پیاده میشود تا ناتوانی از رفتن بازنماند؟ هستند کسانی که معیارشان برای بازندهنبودن، سود و زیان نیست؛ خوب بودن یا نبودن است. دستی خالی اما بخشنده دارند. بیاندوختهاند، اما خود، چراغی افروختهاند؛ گرم، روشن و راهنما؛ اینان برندهاند.