کِلک

مرد میگوید:
- تو خفه شو! زنها تو جنگ هیچی ندیدهاند.
زن میگوید: هیچی ندیدهاند؟ الاغ! ما کلی کار و دلواپسی داریم. باید به بچهها غذا بدهیم، از زخمیها مراقبت کنیم. شما، جنگ که تمام میشود، همهتان یکهو قهرمان میشوید. مرده؛ قهرمان. زنده مانده؛ قهرمان. معلول؛ قهرمان. واسه همین است که شما مردها جنگ را اختراع کردهاید. خب، انجامش بدهید، قهرمانهای خرفت!