• چهار شنبه 9 مهر 1404
  • الأرْبِعَاء 8 ربیع الثانی 1447
  • 2025 Oct 01
چهار شنبه 9 مهر 1404
کد مطلب : 264166
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/L87l4
+
-

مدرسه‌ای با یک دانش‌آموز

در مورد مدرسه روستایی که زنگش هر روز به‌خاطر یک دانش‌آموز به صدا درمی‌آید

گزارش
مدرسه‌ای با یک دانش‌آموز

لیلا شریف | روزنامه‌نگار

تا همین چند سال پیش، زنگ مدرسه که به صدا در می‌آمد، اسماعیل و همبازی‌هایش راهی تنها مدرسه روستای نرگس‌زمین می‌شدند و صدای خنده‌هایشان تمام مسیر مدرسه را پر می‌کرد. حالا دومین سالی است که همه دانش‌آموزان سال بالایی رفته‌اند و اسماعیل تک و تنها پشت نیمکت‌های مدرسه می‌نشیند و مدرسه فقط برای او باز می‌شود. روایت داستان مدرسه‌ای که برای یک دانش‌آموز، هر روز چراغ‌هایش روشن می‌شود با یک ویدئو از نخستین روز مدرسه شروع شد و تصویر اسماعیل با دستی روی سینه و در حال گوش‌دادن به سرود ملی؛ همان تصویری که با عنوان«یک دانش‌آموز، یک معلم» در ذهن بسیاری از ایرانی‌ها ثبت شد. حالا مدرسه روستای نرگس‌زمین، فقط یک مدرسه سوت و کور در گوشه‌ای از مازندران نیست و بسیاری این تلاش برای تحصیل یک دانش‌آموز را به فال نیک گرفتند و آن را نمونه‌ای ناب از تلاش برای گسترش سوادآموزی معرفی کردند.

   در جست‌وجوی همبازی
میان تمام روایت‌ها از مدرسه نرگس‌زمین، تنهایی اسماعیل در روستا و مدرسه همان بخشی بود که کمتر کسی به آن توجه نشان داد؛ موضوعی که حسن موسوی معلم مدرسه در روز اول مدرسه برای رفع آن پیشقدم شد و تلاش کرد با دعوت مادر اسماعیل و دهیاری روستا، جشن بازگشایی مدرسه را تمام و کمال برگزار کند. موسوی، معلم مدرسه نرگس‌زمین در مورد تنهایی اسماعیل در روستا به همشهری می‌گوید: «سعی می‌کنم رابطه‌ام با او از شکل خشک شاگرد و معلمی فراتر برود؛ جایی هم‌بازی‌اش می‌شوم، جایی معلم. باید تا جایی که امکان دارد، حس تنهایی‌اش را کم کنم، چون این بچه در روستا هم تنهاست و همبازی ندارد.»

   از کانال روستا تا کانال‌های خبری
ویدئوی روز اول مدرسه نرگس‌زمین، تصویر ساده‌ای از یک مادر، دانش‌آموز و معلمی در گوشه‌ای از حیاط سرسبز مدرسه روستایی است و به سرعت از کانال دهیاری روستا راهی کانال‌های محلی و پس از آن کانال‌های خبری رسانه‌های کشور شده است. هر برش از تصویر، ردی از امید در دل بیننده به جای می‌گذارد و همین شد که برخی آن را به‌عنوان نمادی از امید در دل روستاهای کوچک نامگذاری کردند. معلم مدرسه می‌گوید: «خودم اولش فکر می‌کردم شاید بازخورد خوبی نداشته باشه، اما بعد دیدم مردم استقبال کردن.» به‌گفته این معلم«من دیدم که نمی‌شه این بچه، تک و تنها بیاد و کلاس رو شروع کنه، به‌خاطر همین به مادر دانش‌آموز و دهیار روستا گفتم تا برای جشن روز اول بیان.»

   آخرین دانش‌آموز روستا
بچه‌ها تا پایان سال ششم می‌توانند به این مدرسه بیایند و زیر سقف این مدرسه قدیمی درس بخوانند و در حیاط سرسبزش بازی کنند، همین دلیل باعث شد که بچه‌ها برای سال‌های بالاتر راهی مدرسه شبانه‌روزی اطراف روستا شوند. این اتفاق برای اسماعیل هم خواهد افتاد و یک‌سال دیگر که کلاس ششم این دانش‌آموز تنها تمام شود، شاید این مدرسه برای همیشه خالی بماند: «بستگی به تصمیمات آموزش و پرورش داره. چون آموزش و پرورش برای یک دانش‌آموز هم ارزش قائل می‌شه، اما اگه دانش‌آموزی به روستا نیاد، نمی‌دونم سرنوشت مدرسه چی می‌شه.»

  روشن نگه‌داشتن چراغ مدرسه
معلم مدرسه اهل ساری است و هر روز قبل از طلوع آفتاب حرکت می‌کند تا پیش از شروع کلاس خود را به روستا برساند. زمستان‌ها که برف و یخبندان راه‌ها را مسدود می‌کند، گاهی مدرسه تعطیل می‌شود اما تدریس ادامه دارد تا تنها دانش‌آموز روستا از هم‌سن و سال‌هایش جا نماند. این معلم معتقد است که مأموریتش فقط تدریس نیست، باید حواسش به روشن نگه‌داشتن چراغ مدرسه باشد. در این روزها کم نبودند افرادی که در فضای مجازی با نگاه حسابگر، آموزش به این دانش‌آموز را به صرفه نمی‌دانستند؛ موضوعی که از نگاه موسوی درست نیست؛ «ما نمی‌تونیم در مورد تعلیم‌وتربیت حساب هزینه و فایده کنیم. شاید همین بچه توی آینده یه نخبه و آدم اثرگذاری بشه، پس اینکه بعضی‌ها می‌گن چرا این مدرسه فعالیت می‌کنه اصلا حرف درستی نیست. ما وظیفه داریم که تا روز آخری که این بچه توی این مدرسه می‌تونه درس بخونه، کنارش باشیم.»


 

این خبر را به اشتراک بگذارید