
توصیههای بازغی پدر به بازغی دختر
به دخترم گفتم کفش آهنی بپوش
گفتوگوی مژده لواسانی با پژمان بازغی در برنامه «درجه یک» تلویزیون اینترنتی همشهری

گروه 24
پژمان بازغی، یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران است. در کارنامه بازیگریاش همکاری با مسعود کیمیایی، احمدرضا درویش و... دیده میشود و در این مسیر با کارگردانان تجاریساز و... نیز همکاری داشته. بازغی در این سالها در بیش از 70فیلم سینمایی و 35سریال تلویزیونی و نمایش خانگی بازی کرده. آخرین کارش در تلویزیون «مهمانکشی» است. بازغی با حضور در برنامه «درجه یک» از حضورش در سینما میگوید و اینکه چرا هیچ وقت نتوانسته روی صحنه تئاتر برود.
در طول بازیگری خود وسوسه نشدید که حتی یکبار هم شده روی صحنه تئاتر بروید؟
بازی در هر مدیوم، توانایی و تکنیک خودش را میخواهد. من هیچ وقت تئاتر را تجربه نکردهام. سال 71 و در دوران نوجوانی و از انجمن سینمای جوان مرکز گیلان کارم را شروع کردم. دهه70 دانشجو شدم. از طریق آقای مجید فهیمخواه وارد انجمن سینمای جوان گیلان شدم. تجربه تئاتر نداشتم و هیچ وقت جرأت نکردم وارد این عرصه شوم چون نمایش شکل و شمایلش در 3دهه گذشته متفاوت بود با آنچه این روزها در تالارهای نمایشی میبینم.
برایم ترسناک بود و بازیگری در تئاتر را بلد نیستم. آنموقع نمایش هایی که روی صحنه تئاتر تماشا میکردیم، آن نمایشهایی نبود که امروز تماشا میکنم. فرمش با تئاترهای امروز فرق داشت و بهنظرم سختتر بود. الان راحتتر شده است. در زمانهای مختلف یک بازیگر سعی میکند انتخابهای متفاوتی داشته باشد. اگر بخواهم درباره 3دهه کار و انتخابهایم بگویم، در دهه 70 دوست داشتم در کارهای آقای مهرجویی، تقوایی، کیمیایی و... بازی کنم. خانم بنیاعتماد و درخشنده و بعدتر حاتمیکیا، درویش و... آن زمان فیلمهای شاخصی ساخته میشد، توسط کارگردانان بزرگی که بار سینمای ایران بر دوش آنها بود. افتخار داشتم بعدها در برخی از آثار حضور داشته باشم. در دهه70 یک جوان خام بودم که حق انتخاب نداشتم و دعوت میشدم و میرفتم و بازی میکردم. نقطه عطف بازی من از «دوئل» شروع شد. همای رحمت بر شانهام نشست و بازی کردم و از دهه80 انتخاب بیشتری داشتم. دهه90 سینما شکل دیگری پیدا کرد. روند فیلمسازی از دهه80 که اصلاحات شروع شد، متفاوتتر شد. فیلمسازان جوان بیشتری وارد شدند مثل سامان مقدم. مدل فیلمسازی تغییر کرد. فکر میکنم در سالهای پایانی70 ما 39میلیون سینمارو داشتیم که امروز به 13میلیون رسیده است. امروز اگر فیلمی موفق باشد در تبلیغات میگوییم با 3میلیون مخاطب. تعداد مخاطب سینما افت پیدا کرده است.
در «دوئل» کاندیدای بهترین بازیگر شدید اما انتخاب نشدید؟
کاندیداشدن در جشنواره فیلم فجر باعث میشود که دیده شوید چراکه جزو 20نفر اول سینمای ایران میشوید و باعث میشود توجه کارگردانان به سمت شما جلب شود، فیلمهایتان را ببینند و جزو انتخابهایشان باشید. اما وقتی جایزه را نمیبرید این مسیر دوباره صفر میشود. بخشی از انتخابهای من تلاش من برای رسیدن به اهدافم در مسیر دشوار بوده. مجبورم کار کنم و خودم را ثابت کنم. در فیلمها خوب بازی کنم و انتخابنشدن این مسیر را برایم سخت کرد. همیشه به این موضوع فکر میکردم و طبیعتا در جوانی انتخابنشدن و جایزهنگرفتن برای یک بازیگر سخت است. تا الان 3 بار کاندیدای جشنواره فیلم فجر برای بازیگری شدم اما جایزه نگرفتم و یکبار دیپلم افتخار برای «مرگ کسبوکار من است» گرفتم. دیگر خیلی به آن فکر نمیکنم. الان در این سن اگر به من سیمرغ بدهند با کمال افتخار میپذیرم چراکه یکی از معتبرترین جایزههای سینمایی است اما دیگر برای من دیر است. البته آن زمان برخی سیمرغ گرفتند و حذف شدند یا سختگیرتر شدند. شاید اگر من هم آن زمان سیمرغ میگرفتم، مسیرم تغییر میکرد؛ اینقدر فیلم بازی نمیکردم و با خیلیها دوست نمیشدم. اینکه دوستان خیلی زیادی دارم و سیمرغ ندارم حالا برایم لذتبخشتر است.
چطور شد که نفس بازغی بازیگری را انتخاب کرد؟
نفس نوجوان است و چندسالی است در کارگردانی در سوره درس میخواند و کار میکند. من از رانت خودم استفاده نکردم اما خیلیها میگویند رانت است. بچهای که از 6ماهگی روی پای مادرش هنگام تدوین فیلم نشست («سوپراستار» به کارگردانی تهمینه میلانی) و رشد کرده است. مجید فاضلی زنگ زد گفت نفس بازی میکند. نفس گفت دوست دارم بازی کنم. «برهوت» نخستین تجربه نفس بود. من فقط در این راه حواسم به اوست و نصیحت میکنم. به او میگویم مسیر سختی انتخاب کردهای چراکه روحت را درگیر میکند. در مسیر حتی با آدمهای مزخرف روبهرو میشوی. پول کافی نداری. گاهی عوامل مانند خانوادهات میشوند. به دخترم گفتم اگر می خواهی وارد این حرفه بشوی باید کفش آهنی بپوشی. یادم هست سر فیلم «برهوت» که تمام شد، امیر جعفری زنگ زد و گفت دخترت مثل ابر بهاری گریه میکند که کار تمامشده است. دور از ذهن نبود که نفس، بازیگری را انتخاب کند. برای خود من با توجه به پیشینه خانوادگیام سخت بود، اما نفس دوست داشت و من هم مخالفتی نداشتم.
یکی از فیلمهای مهم شما «سربازان جمعه» مسعود کیمیایی است. چطور شد که انتخاب شدید؟
در دوره ما ویدئو ممنوع بود. یک فیلم که گیر میآوردیم، دست بهدست میچرخید. در لباسهایمان قایم میکردیم. فیلم «خاک» دستم آمد، این فیلم را 4بار تا صبح دیدم. سال اول دانشگاه بودم مهندسی معدن میخواندم. برای خرید کتاب دانشگاهی به یک کتابفروشی در رشت رفتم که کنارش یک سینما بود. ناگهان کتابی دیدم با عنوان نقدی بر آثار کیمیایی به کوشش زاون قوکاسیان. پول یک کتاب را داشتم و آن را خریدم. همیشه کار کردن با آقای کیمیایی برایم آرزو بود و خدا را شکر حداقل به این آرزویم رسیدم. علیرضا شمس به من زنگ زد و نخستین بار کیمیایی را دیدم گفت آواز میخوانی. من گفتم اگر شما بخواهید، بله. گفت سرباز چهارم انتخاب شد.
در جایی گفته بودید که قرار بود در «درباره الی» بازی کنید، یعنی آقای فرهادی شما را دعوت کرد و بعد چه شد که کنار گذاشته شدید؟
آقای فرهادی تماس گرفتند و فیلمنامه را دادند که من بخوانم. گفتم ببرم و بخوانم. گفت نه همین جا بخوانید. در طول زمانی که فیلمنامه را میخواندم، ایشان جدول سودوکو حل میکردند. نگفتند برای کدام نقش میخواهند. من هم نظراتی دادم. گروه بازیگری متفاوت بود. قرار بود پیمان معادی بازی کند و مانی حقیقی با خواهرش در فیلم حضور داشته باشد. ترانه علیدوستی بازی کند. بقیه نقشها انتخاب شده بودند. قرار بود نقشی را که شهاب حسینی بازی میکند، بازی کنم. گفتند فردا بیا برای قرارداد اما من باید برای یک کار تبلیغاتی که قراردادش را بسته بودم، به شمال میرفتم. بعد از بازگشت زنگ زدم دیگر جواب ندادند. بعدتر فرهادی زنگ زد که بیا تمرین. وقتی به مؤسسه کارنامه برای تمرین رفتم همه بازیگران بودند. شهاب حسینی هم بود. فکر کردم درست نیست که وقتی بازیگری انتخاب شده من هم باشم، حالا چه بازی میکردم یا نمیکردم و از آقای فرهادی خواستم که حضور نداشته باشم. شهاب حسینی چند جلسه آمده بود و درست نبود من باشم.
چطور با وجود حضور شهاب حسینی باز از شما خواستند که در جلسات تمرین حضور داشته باشید؟
من و شهاب حسینی با هم کار بازیگری را شروع کردیم و قصه قدیمی داریم. اگر بازیگر بور میخواستند من را انتخاب میکردند و اگر بازیگر تیره میخواستند شهاب انتخاب میشد. در «درباره الی» هم تصمیم نگرفته بودند. فکر میکنم تردید در انتخاب بود. در انتها شهاب انتخاب شد که بسیار بازیگر فوقالعادهای است. شهاب در بازیگری استاندارد درست دارد.
شما بازیگری هستید که مسیر پرکاری را انتخاب کردید؛ پژمان جمشیدی هم درگیر این پرکاری است. منفعت مالی یک ضرر بزرگ دارد اینکه بازیگر تمام میشود. شما چه
نظری دارید؟
من و پژمان از سالهای 81 دوست بودیم. استعدادی درخشان در سینماست. فوتبال بازی میکرد و مهندسی عمران میخواند. وقتی وارد سینما شد، مسیرش تغییر پیدا کرد. او مسیر خود را با همه پرکاریهایی که دارد در سینما پیدا میکند. ببینید خسرو شکیبایی در سنی درخشید که شاید نسل جدید به آن سن میرسد، تمام میشود. نباید ایراد گرفت به بازیهای زیادش در سینما. در درونش یک نبوغ و هوشی وجود دارد که در آینده فیلمهای بهتری بازی خواهد کرد.
محاورهای صحبتکردن کاراکتر یزید در مهمانکشی پیشنهاد چهکسی بود؟
ما سریال های «امام علی»(ع)،«ولایت عشق» و «مختارنامه» را به عنوان مجموعه تاریخی داشته ایم که در این میان سریال «امام علی»(ع) به عنوان اولین سریال تاریخی مذهبی مهم با خودش قواعدی را در دیالوگ نویسی سریال های مذهبی برجا گذاشت که به عنوان معیار پذیرفته شد.قاعدتا وقتی درباره تاریخ اسلام صحبت می کنیم زبان عربی است و سریال های ما آن را ایرانیزه کرده اند و به ادبیاتی رسیده اند که در «امام علی»(ع)، «مختارنامه» و «ولایت عشق» شاهدش هستیم. بقیه سریال ها هم عموما از همین قواعد پیروی کرده اند.دفاع از دیالوگ های محاوره ای سریال
«مهمان کشی» کار من نیست و این پرسش را باید با نویسنده سریال درمیان گذاشت.من در این فیلم نقش یزید را بازی کردم که بهنظر برای هر بازیگری میتواند جذاب باشد؛ نقش چالشبرانگیزی است. پیشنهاد دادند و من پذیرفتم.
بهعنوان یک پدر رابطهتان با نفس چگونه است؟ از نفس بازغی بگویید و همچنین خانم مستانه مهاجر.
نفس بازغی، نفس این بازغی است. خیلی دوستش دارم. دختر نوجوانی است که ارتباطش با مادرش بیشتر از من است. مستانه مهاجر، بسیار خانم محترم و مصمم است. بهنظر من جزو 5زن تأثیرگذار در سینمای ایران است. تلاش میکند نام زنان ایران را پرآوازه کند و برایم قابل احترام است.
آقای فرهادی تماس گرفتند و فیلمنامه را دادند که من بخوانم. گفتم ببرم و بخوانم. گفت نه همین جا بخوانید. در طول زمانی که فیلمنامه را میخواندم، ایشان جدول سودوکو حل میکردند. نگفتند برای کدام نقش میخواهند. من هم نظراتی دادم. قرار بود نقشی را که شهاب حسینی بازی میکند، بازی کنم. گفتند فردا بیا برای قرارداد اما من باید برای یک کار تبلیغاتی که قراردادش را بسته بودم، به شمال میرفتم. بعد از بازگشت زنگ زدم دیگر جواب ندادند
نقطه عطف بازی من از «دوئل» شروع شد. همای رحمت بر شانهام نشست و بازی کردم و از دهه80 انتخاب بیشتری داشتم. دهه90 سینما شکل دیگری پیدا کرد. روند فیلمسازی از دهه80 که اصلاحات شروع شد، متفاوتتر شد. فیلمسازان جوان بیشتری وارد شدند مثل سامان مقدم. مدل فیلمسازی تغییر کرد. فکر میکنم در سالهای پایانی70 ما 39میلیون سینمارو داشتیم که امروز به 13میلیون رسیده است. در تبلیغات میگوییم با 3میلیون مخاطب. تعداد مخاطب سینما افت پیدا کرده است