
نجات از آپارتمان
يك روز با مادرانی كه كودكانشان را برای بازي به طبیعت میبرند

رابعه تیموری | روزنامهنگار
روز اول که با هم قرار گذاشتند بچهها را با طبیعت آشنا کنند، فقط 5مادر بودند، اما حالا شمار اعضای گروهشان به هزار و 400مادر رسیده که بسیاری از آنها پایه ثابت قرارهای طبیعتگردی هستند. تعداد زیادی از اعضای گروه تحصیلات دانشگاهی دارند، ولی وقتی خانم احمدی برای آنها برنامه طبیعتگردی تدارک میبیند، عناوین پرطمطراق «خانم دکتر» و «خانم مهندس» را کنار میگذارند تا یک نیمروز فقط و فقط مادر باشند و با کودکان آپارتماننشین خود لحظاتی را در دامن طبیعت بگذرانند. این هفته مادران و کودکان طبیعتگرد در گلزار شهدای شهرک شهید محلاتی دور هم جمع شدند.
یک وجب سایه و آب روان
قرارشان ساعت 11است، ولی تا مادرها اوضاع خانه را روبهراه کنند و با بار و بندیل و بچهبغل خودشان را به محل وعده برسانند، آفتاب ظهر حسابی تیز و داغ شده است. گلزار شهدای شهرک شهید محلاتی را برای طبیعتگردی انتخاب کردهاند که آب آشامیدنی و سرویس بهداشتی در دسترس است و بچهها بتوانند در آب روان آبراههای کنار حوضچه یک دل سیر آببازی کنند. دارودرخت پربرگوبار کنار حوضچه دست به هم دادهاند و روی تپههای سینهکش دیوار گلزار تا زمینهای خاکی اطراف حوضچه سایه انداختهاند. همه برای ناهار غذای ساده و مختصری درست کردهاند تا با یکدیگر همسفره شوند، ولی بچهها تاب انتظارکشیدن ندارند و پیش از آنکه سفره پهن شود، هرکدام با لقمههای کوکو سیبزمینی و تخممرغ آبپز پی بازی میروند.
وقت گلبازی
آبراه باریک کنار حوضچه آب چندانی ندارد و حدیثه و مهنا و علی باید به نوبت گلبازی کنند، اما مهربانی حدیثه انتظارشان را کوتاه میکند و با همان گلی که او درست کرده، صورتهای همدیگر را نقاشی میکنند. تا یک ماه پیش مهناکوچولو با لباس شیک و پاکیزه به طبیعتگردی میآمد و همانطور اتوکشیده به خانه برمیگشت، ولی حالا تا روی برگهای پر از خاک و خل چندبار غلت نزند، نه خودش و نه مادرش رضایت نمیدهند که به خانه برگردند! براساس قوانین گروه بازی با تلفن همراه در دل طبیعت ممنوع است، ولی آرشام هم که سن و سالش به سر درآوردن از قانونها و محدودیتها قد نمیدهد، از راه نرسیده گوشی تلفن مادر را تحویلش میدهد و سراغ برگهای خشکی میرود که کف بوستان را فرش کردهاند. مادر آرشام حسابدار کارگاه تولیدی عریض و طویلی است و با آنکه قرار بوده امروز تمام و کمال در خدمت آرشام باشد، انگار مجبور است امور شرکت را هم تلفنی و از راه دور رفع و رجوع کند!
از طبیعت گردی تا رفتوآمدهای خانوادگی
مهدی و آرمین در بالارفتن از تنه درختان پرسنوسال گلزار با هم مسابقه گذاشتهاند، ولی نازنینزهرا بیآنکه در رقابت مردانه آنها شرکت کند، تروفرز و تندوتیز تنههای قطور درختان را یکییکی گز میکند. مادرها حواسشان هست که تا دلضعفهگرفتن دوباره بچهها چندان نمانده و مشغول تهیه سوروسات آبدوغخیار هستند. هرکس تهیه یکی از مخلفات و اقلام آبدوغخیار را بر عهده گرفته و سبزیها را شسته، گردوها را خرد شده و گلهای سرخ را پرکشده به همراه آوردهاند. امروز مهساخانم که حکم مادر گروه را دارد، بیمار شده و در جمع مادران نیست، اما وقتی او گروه را همراهی میکند، همیشه یک دیگ آش یا دمپختک هم همراه میآورد تا غذای گرم گروه هم بهراه باشد. مهساخانم مادر ۵فرزند است و مادرهای گروه برای سلامتیاش ختم صلوات نذر کردهاند. طبیعتگردی مادران و بچهها به رفاقتهای صمیمانه و خانوادگی بسیاری از اعضای گروه انجامیده و اگر برای یکی از آنها گیر و گرفتاری پیش بیاید، بقیه اعضا برای حل مشکلش سنگتمام میگذارند.
راه مشرقیها سواست
حکایت جمعشدن اعضای گروه مادرانه «مشرقیها» به روزهای شیوع ویروس کرونا برمیگردد. سیدهخدیجه احمدی تعریف میکند: «در آن سالها من به دعوت دوستی عضو گروهی شدم که مادران عضو آن در دانشگاههای سوره و هنر تحصیل میکردند. مادران در اشتراک تجربیات خود به این نتیجه رسیدند که باید برای کودکان آپارتماننشین خود شرایطی را بهوجود آورند تا با طبیعت آشنا شوند و لحظاتی را به دور از حصارها و محدودیتهای آپارتمانها سر کنند، اما وقتی نوبت به اجرای برنامههای طبیعتگردی رسید، مادران ساکن غرب پایتخت ترجیح میدادند نقاط بکر نزدیک به محل زندگیشان را برای گشتوگذار انتخاب کنند.» مسافت زیاد این مکانها با محل سکونت احمدی و دیگر مادران ساکن شرق تهران باعث شده آنها گروه دیگری با عنوان «مشرقیها» تشکیل دهند و برنامههای طبیعتگردی خود را در بوستانها و فضای سبز این گوشه شهر برگزار کنند. احمدی و بسیاری از مادران عضو گروه مشرقیها در رشتههای مختلف تحصیلات دانشگاهی دارند، اما دغدغههای مادرانه آنها بر سایر مسئولیتها و مشغلههایشان میچربد. احمدی در رشته فیزیک تحصیل کرده است.