
نجات اسقاطیها از گورستان
درباره تعمیرکار جوان لوازم برقی ازکار افتاده که مروج یک شغل پردرآمد در مازندران شده است

رابعه تیموری
کارش نجات لوازم برقی اسقاطی است؛ آنها که با آشپزخانه خداحافظی کردهاند و در گورستان جمعی لوازم خانگی روزگار سپری میکنند تا شاید تعمیرکاری بیاید سراغشان و یک قطعه از آنها را بردارد برای نجات یک وسیله برقی دیگر. «آرش پهلوان» داستان زندگی این لوازم برقی را تغییر داده است؛ آنها را از گورستان دستهجمعی نجات میدهد، میبرد تعمیرگاهش، اول تن و بدنشان را خوب میشوید و بعد صفر تا صد تعمیر و بعد هم راهی آشپزخانه بختشان میکند؛ یخچالها و ماشینظرفشوییها و لباسشوییهایی که از کما نجات پیدا کردهاند.
راهاندازی 2 مرکز فنی و حرفهای
روش کار آرش با سایر همصنفانش تفاوت دارد. او در تعمیرگاهش منتظر مشتری نمیماند و در گورستان لوازم برقی بهدنبال لوازم معیوب دست دوم میگردد تا پس از تعمیر و قبراق کردنشان، آنها را از طریق سایتهای فروش لوازم خانگی بهدست خانوادههایی برساند که با این لوازم چرخ زندگیشان را میچرخانند. «میگردم بین لوازم خانگیای که اوراقیها از سمساریها خریدهاند یا از جلوی در خانه مردم برداشتهاند. آنها را میخرم، اول حسابی تمیزشان میکنم، بعد تعمیرات ظاهری را شروع و سپس از نظر فنی نواقص را برطرف میکنم و با یک قیمت خوب میفروشم.» او در آستانه دهه سوم زندگیاش در 2شعبه آموزشگاه فنی و حرفهای مهارتهای خود را به صدها جوان در جستوجوی کار آموزش میدهد.
رؤیایی که تغییر کرد
آرش وقتی روزهای کودکی را با رویای ناخدا شدن و دریانوردی میگذراند، فکر نمیکرد آینده او با تعمیر خازن، دیود و مدارهای وسایل برقی گره بخورد، اما از آنجا که کلنجار رفتن با لوازم عیب و ایراددار از تواناییهای ذاتی او بود، در هنرستان هم رشته مکانیک موتورهای دریایی را انتخاب کرد تا روی آب و موقع نفس بریدن موتورها با دست به آچار بودنش معجزه کند. آقا آرش بهدنبال آرزوهایش تا بندر نوشهر هم رفت و دور از خانواده در موتورخانه شناورهای بندر مشغول کارآموزی شد، اما وقتی مدارک و مهارتهای کار در کشتیرانی را به دست آورد و در بورسیه دانشگاه علوم دریایی مولانا کمال کلکته هند پذیرفته شد، بداقبالی دامن خانوادهاش را گرفت و با برباد رفتن سرمایه چندینسالهشان، آرش هم خواب و آرزوی به دریا زدن را به باد سپرد. پس از این اتفاق تأمین روزی خانواده دغدغه پسر نوجوان خانواده پهلوان شد و با کارگری در هتلها و رستورانهای شهر کمکحال پدر غصهدارش بود.
گره کوری که با دست او باز میشود
چند سال بعد و زمانی که آرش در یک فستفود شاگردی میکرد، در همسایگی محل کارش، کارخانه تولید یخچال بود که ذوق دست به آچارشدن را در او دوباره زنده کرد. آرش میگوید:«رفتم آنجا تا تولید یخچال رو یاد بگیرم. لذت دست به آچار شدن من رو رها نمیکرد و رفتم کارآموزی در شرکتهای فنی. میخواستم اوستاکار این فن شوم.» او سختیهای فراوانی را پشت سر گذاشت، اما وقتی با راه انداختن وسایل برقی معیوب گره از کار خانوادههایی باز میکرد که توانایی خرید لوازم نو را نداشتند، توی دلش قند آب میشد.
مشتریان آقای جراح
او درحالیکه مدرس این فن شده بود و در آموزشگاههای شهرهای آمل و محمودآباد روش راهانداختن این کار و کسب را به جوانان جویای کار آموزش میداد، به فکر افتاد منتظر نماند که مشتریان با لوازم مستعمل خود سراغش بیایند و خودش به کمک آنها برود. از آنجا که خریداران و فروشندگان این لوازم در فضای مجازی یافت میشوند، او تعداد زیادی از ماشینهای لباسشویی، ماشینهای ظرفشویی و یخچالهای دست دوم عرضهشده در این سایت را خرید و بعد از آنکه با ابتکارات خاص خود دستی به سر و رویشان کشید و نونوارشان کرد، آنها را برای فروش با قیمتی مناسب در فروشگاههای آنلاین گذاشت. حالا آرش برای مصرفکنندگان این لوازم چهرهای شناختهشده است و علاوه بر 598هزار دنبالکننده او در فضای مجازی، بسیاری از مردم شمال کشور که با تعمیر وسایل قدیمی خود در مخارج زندگی صرفهجویی میکنند، مشتری پروپاقرص «آقای جراح لوازم مستعمل» هستند.