
آرشهاورویشها

سیدسروش طباطباییپور
آرش، همین مجسمهای که اینروزها در میدان ونک تهران قد علم کرده، اسطورهای است ایرانی که در هنگامه نبرد میان ایرانیان و تورانیان، آن هنگام که مرزها تنگ و تار شده بود و زندگی بر ایرانیان سرد و تیره و در زمانی که تنها پرتاب تیری مرزها را سامان میداد، قدمهای استوارش را بر کوهپایه البرز گذاشت و جانش را در تیر کرد و کار صدهاهزار تیغه شمشیررا انجام داد و مرزها سامان یافت و قلب ایرانیان آرام!
برخی میگویند قصه آرش، افسانه است و خیال و تنها در کتابهای اسطورهای میتوان آن را یافت.
باید اعتراف کرد که این روزها و در ایران دوستداشتنی، هر روز و هر لحظه، آرشهایی از کوچهها و برزنهای این سرزمین میرویند و آرشوار، جان خویش را در تیر میدمند و برای سامان این سرزمین، فداکاری میکنند. اگر رستمها و آرشها و سیاوشها افسانهاند، اما پوریای ولیها، میرزاکوچکخانها، رئیسعلی دلواریها، همتها و چمرانها و دیگر شهیدانی که در همین جنگ 12روزه، آرشوار جانشان را برای سربلندی این سرزمین فدا کردند که افسانه نیستند.
آرش نماد و نشانهای از زنان و مردانی است که برای ایران تا پای جان ایستادهاند و حالا به پاسداشت این منش آرشوارانه، به دور مجسمه آرش در میدان ونک میچرخیم و به احترام همه فداکاریها، کلاه از سر بر میداریم.