
باتری خودرو با گارانتی!

سیدسروش طباطباییپور
صبح علیالطلوع، بهدلیلی مبهم، باتری خودروی بنده با من سراپا تقصیر قهر فرمودند و به جناب استارت برق نرساندند و خودروی مرا از استارت اولیه محروم کردند. خلاصه من ماندم و کلی نگرانی! از یک سو نگران دیر رسیدن سر کار بودم و از سوی دیگر، نگران قیمت بلندبالای باتری خودرو! تا اینکه با جستوجو در اسناد و مدارک گذشته، دریافتم که 2ماه تا پایان گارانتی باتری خودرو زمان مانده و با شور و شعف، مرخصی ساعتی گرفتم و به جنابان امدادخودرو زنگ زدم که چه نشستهاید که برخلاف شعارتان که «هیچکس در راه نمیماند»، من در راه ماندهام و باتری خودروی من به مرخصی رفته، اما همچنان گارانتی دارد.
صدای آنطرف تلفن، وقتی فهمید گارانتی باتری به پایان نرسیده با بیمیلی این دست و آندست کرد و وعده یک ساعت دیگر را داد که امدادگر به شما خواهد رسید. ادامه ماجرا ساده بود؛ یک ساعت که شد 2 ساعت. وقتی امدادگر اول بعد از 2 ساعت آمد و فهمید که باتری خودرو، گارانتیدار است، به بهانهای مرا پیچاند و رفت و وعده نفر بعد را داد. ساعتی دیگر باز منتظر ماندم و امدادگری دیگر آمد وقتی فهمید جناب باتری، گارانتی دارد، لبی لچ نمود و به بهانه «شماره باتری تو سیستم ثبت نمیشه»، فرمان ماشینش را پیچاند و باز رفت. بعد از ساعتها انتظار در گرما، بالاخره سر و کله امدادگر سوم پیدا شد وقتی با اعتراض من مواجه شد، ماجرا را دقیق بررسی و دلیل بیمیلی امدادگران قبل را
برملا کرد: «داداش، ما که فقط دستمزد نصب میگیریم، اما وقتی باتری شما گارانتی داشته باشه، مجبوریم باتری سوخته رو دوباره به شرکت برگردونیم که این مصیبته!» خوشحال شدم که اکنون با امدادگری باوجدان طرف هستم؛ اما این امدادگر هم خیلی باوجدان بود و برای اینکه به امدادگران قبلی، درس عبرت دهد، بهجای تعویض باتری، چپ و راست به مقامات بالا زنگ میزد و شرح ماوقع میداد تا امدادگران قبلی را تنبیه کند و هی به بچههای بالا و بالاتر میگفت: «باید خود اشکان و سعید رو بفرستین سر ماشین تا دیگه از این کارها نکنن، مردمرو علاف کردن و... چرا من ببندم... من هم میپیچونم و...»
البته در پایان و بعد از ساعتها انتظار، امدادگری باوجدان، ناگهان دلش برایم سوخت و در کسری از ثانیه باتری خودرو را عوض کرد و مرا ادب کرد تا دیگر وسیله گارانتیدار نخرم!