• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
دو شنبه 15 مرداد 1397
کد مطلب : 25916
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/BOvo
+
-

فلسفه یا مرگ زیبایی ابژکتیو

فیلسوف‌ها درباره تمایل به زیبایی چه گفته‌اند

فلسفه یا مرگ زیبایی ابژکتیو

زهرا رستگارمقدم

26ساله بود و از سنین پایین بدن خود را در معرض تجربه‌های گوناگون قرار داده بود؛ از فرهنگ تا علم. او حین عمل‌های جراحی، پرفورمنسی ایجاد می‌کرد که در گالری‌ها به‌صورت زنده پخش می‌شد. «اورلان» که کاملا در این عمل‌ها بیهوش نمی‌شد، به سؤال بازدیدکنندگانش حین جراحی جواب می‌داد. او در این بین از موسیقی تا لباس و دکور و اجرا را فکر شده چیده بود. این هنرمند با اقداماتش ناخواسته معیارهای زیبایی جراحان زیبایی را به چالش می‌کشید؛ کسانی که تعریف‌شان از زیبایی مجسمه ونوس را در ذهن زنده می‌کند. به زعم او جراحان در تناسبی که بین اجزا ایجاد می‌کردند، ملت‌ها را یکسان‌سازی کرده و ناخواسته ویژگی‌های فردی، قومی و ملی را از بین می‌برند. اورلان از سال1990 تا 93سلسله جراحی‌هایی با عنوان «بازتجسدِ قدیسه اورلان» را با 9 اجرا / جراحی از سر گذراند. او مطابق با معیارهای زیبایی ارائه‌شده در دنیای هنر مانند بینی پسوخه یا لب‌های اروپا فرانسوا بوشه، پیشانی مونالیزای لئوناردو، چانه ونوس بوتیچلی و چشم‌های دیانا در نقاشی‌های مکتب فرانسوی فونتن‌بلو به بررسی معیارهای زیبایی زن اروپایی پرداخت.

به اعتقاد منتقدان اگر اهداف جراحی‌ها زیباکردن است، آثار اورلان نه‌تنها اینگونه معنا نمی‌شد که او با این اجراها، مرگ زیبایی ابژکتیو و سوبژکتیو را اعلام کرد. او مهیب شده بود. بنابه رویکرد فلسفه معاصر نمی‌توانیم به ذات ثابتی که اصلش در جای دیگری است برای مشخص کردن هویت یک فرد تکیه کنیم. اورلان در این رابطه از خود نمادینش به‌عنوان زن، ارگانیسم و هنرمند فاصله می‌گیرد و دیگری می‌شود. خودی از هم شکافته که شباهتی به‌خود اولیه ندارد، خودی که به‌عنوان سوژه تماشاگر و ابژه تماشایی (مورد تماشا) مورد بررسی است.

به قول کانت این زیبایی در واقع اصلا مستقل نیست بلکه وابسته است. اورلان به‌طور تعمدی از ابژه نگاه و لذتِ بودن می‌گریزد، زیرا در این سطح اندیشیدن، دیدن و درک کردن، اگرچه غیرطبیعی نیست، اما به دغدغه یونانیان در قرن پنجم - 5و4 ق ‌م- مربوط می‌شود؛ یعنی به دغدغه سوفسطایی‌ها (به روایت افلاطون) و به‌نحوی به سنت افلاطونی فیثاغورثی برمی‌گردد که زیبایی را لذت و خوشایندی یا مانند افلاطون دارای معیار ثابت می‌خواندند. جریان‌های هنری معاصر همواره به‌طور انتقادی به مبادی، بنیادهای هنر و مؤلفه‌های زیبایی توجه می‌کنند. به‌نظر می‌رسد که در دوران معاصر با تفکر هایدگر و بسط آن نزد فیلسوفان فرانسوی، از تلقی ابژکتیویستی و حتی سوبژکتیویستی تعاریف زیبایی رهیده‌ایم. زیبایی نه در چشم سوژه است که به ورطه نسبی‌گرایی بیفتد و نه برخاسته از ویژگی ابژه‌ها. اصل زیبایی در عالم متعال نیز نیست که تجلی آن در این جهان بگسترد. زیبایی در خود اثر هنری است آنگاه که از دل ماده اثر هنری، جهانی به بیرون گشوده می‌شود و ساختار اثر شکل می‌گیرد. زیبایی روی می‌دهد نه اینکه چیزی باشد در جایی و ما را جذب خود کند. زیبایی قرارگرفتن در دیدگاهی است که حینِ مواجهه با اثر هنری به ما جهت می‌دهد. زیبایی، تحقق رویداد است.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :