محمد عدلی
پژو 405نقرهای را طوری دوبله پارک کرده که ماشین شاسیبلند کنار جدول نمیتواند از پارک خارج شود. خبری از راننده نیست. درها را قفل کرده و رفته پی کارش. دزدگیر هم فعال است انگار که ماشین ساعتهاست اینجا پارک شده و اصلا حقش هست که اینجا باشد. راننده شاسیبلند از دستفروش کنار خیابان سراغ راننده پژو را میگیرد. دستفروش شانهها را بالا میاندازد و ترجیح میدهد پاسخ خانمهایی که مقابل بساطش صف بستهاند را بدهد. با انگشت اشاره، مغازههای کنار خیابان را نشان میدهد. صاحب شاسیبلند انگار دنبال فرزند گمشدهاش میگردد. داخل مغازهها میرود و دست خالی خارج میشود. به سمت ماشین بازمیگردد. نگاهی به داخل پژو میاندازد. چراغ چشمکزن قرمز و آبی دزدگیر توجهش را جلب میکند. دستش را بالا میآورد که به کاپوت ماشین بکوبد اما منصرف میشود. با پا به لاستیک ماشین ضربه میزند. دزدگیر به صدا در میآید اما بعد از چند ثانیه صدایش قطع میشود، برعکس دزدگیر ماشین همسایه که وقت خواب ونگ میزند.
مرد محبوس میان آهنپارهها بار دیگر به لاستیک ضربه میزند، این بار صدا زودتر قطع میشود. بار سوم صدای دزدگیر با صدای فریاد مردی همراه میشود که حالا به چند متری پژوی مزاحم رسیده است؛ «مگر نمیبینی که صدای دزدگیر را قطع میکنم باز به ماشین ضربه میزنی. نمیفهمی وقتی صداشو قطع میکنم یعنی متوجه شدم و تو را هم؟». صاحب شاسیبلند که از سرگردانی به وضعت جدیدی دچار شده با عصبانیت جوابش را میدهد؛ «دوبله پارک کردی باز هم طلبکاری. یک ساعته دارم دنبالت میگردم. نگران لاستیک ماشینتی که کمتر ضربه بخوره.» جر و بحث بالا میگیرد. صدای بالاتر برای صاحب پژو است؛ «چند دقیقه بیشتر نیست رفتم ابزار بخرم. بیا ببین جایی در این خیابان جای پارک هست که من ماشینو بذارم؟». استدلال کسی که دوبله پارک کرده، دهان صاحب ماشین گرفتار را میدوزد. سکوت میکند و از مخمصه میگریزد.
شنوندگان این دیالوگ، حیرتزده ماندهاند از خودخواهانی که چند گام جلوتر از قانونگریزی ایستادهاند. زشتیهایی که با اعتمادبهنفس بالای فاعلان، به تکرار افتاده، جزوی از سبک زندگی بسیاری از ایرانیها شده است. عادتهای زشتی که راه پیشرفت فرهنگی جامعه را مسدود ساخته در بسیاری از کنشها و واکنشهای روزانه جایگاه ثابت پیدا کرده است.
خیلیها مشکلات اقتصادی را مانع پیشرفت میدانند و انگشت اتهامشان برای عقبماندگی از توسعه به سمت مدیران و دولتها نشانه رفته است اما بسیاری از جامعهشناسان و تحلیلگران توسعه معتقدند که راه توسعه همهجانبه از فرهنگ عمومی و رفتارهای مسئولانه اجتماعی میگذرد.
بسیاری هستند که از نظم کشورهای پیشرفته نقل میکنند و از اینکه همهچیز در آن طرف آب سرجایش است سخن میرانند. نگاهی ماورایی به این دستاورد جهاناولی دارند و گاهی نیز غلوشدهتر از شهروندان آن کشور در این زمینه اظهارنظر میکنند و اوضاع نابسامان داخلی را با شرایط ایدهآل کشورهای پیشرفته مقایسه میکنند. آنها شاید یک نکته کوچک اما اثرگذار را از تحلیل خود جا انداختهاند و آن رفتار شهروندان و سهم آنها از نظم موجود در کشورهای توسعهیافته است. همین کسانی که بهراحتی در خیابانها و محلههای این شهر با خودخواهی و رفتارهای زشتی که به عادت بدل شده، سطح فرهنگی جامعه را پایین میکشند در سفرهای خارجی به شخصیتی دیگر تبدیل میشوند. پیش از سفر، قوانین عمومی کشور هدف را مرور میکنند تا آنجا دست از پا خطا نکنند. تفاوتی که میان این جهان و آن جهان در نقلها میآید شاید به اندازه همین تفاوت رفتار در توجه به قوانین نوشته و نانوشته باشد. میان حق به جانببودن در قانونگریزی با دغدغهمندی در قانونگرایی و تمدنمآبی فاصلهای است به اندازه توسعه و حسرت پیشرفت.
همهچیز سر جایش است
قانونگرایی یا قانونگریزی شهروندان چه تأثیری در سرنوشت کشورشان دارد؟
در همینه زمینه :