
روال تبدیل به زوال شده است
گفتوگو با ایمان میرهاشمیکارگردان نمایش«مرد مصلوب به گاو مرده»

«مرد مصلوب به گاو مرده» نوشته مسعودهاشمینژاد است که نمایشنامههای «اتاق سفید» و «چرتالدو» و همینطور فیلمنامههای «کت چرمی» و «بازی خونی» را
نوشته است. ایمان میرهاشمی هم با تجربه نمایش «جدایی/ رومئو/ ژولیت» که در خانه هنرمندان اجرا شده، این اثر را کارگردانی کرده است. او معتقد است نمایشش درباره وابستگیهای بشر است که باعث میشود هیچگاه از آنها رهایی نداشته باشد. او در این مصاحبه از شکلگیری این نمایش و اجرایش در مجموعه تئاتر لبخند گفته است.
از انتخاب متن بگویید. چه چیزی در این متن بود که برایتان جذابیت داشت؟
این متن را مسعودهاشمینژاد سالها قبل نوشته بود.
سال 93یکبار آن را خواندم و مدتی قبل هم که باز آن را خواندم با دغدغههای امروز جامعه و دغدغههای من و تهیه کننده، هادی احمدی همخوان بود. دلیل انتخاب متن برای من این بود. متنی بود که تک بود، کسی سراغش نرفته بود و جای کار زیادی هم داشت.
جایی گفتهاید درباره وابستگیهاست. بیشتر در اینباره توضیح میدهید؟
ما در دنیای امروز میان وابستگیهایمان محصور شدهایم و همینها روال ما را تبدیل به زوال کردهاند. بعضی بهکار وابستگی دارند، بعضی به یک فرد وابسته میشوند، بعضی هم به مواد و الکل وابستگی پیدا میکنند. مثلا مرگومیر برای همه هست. ولی چرا باید اینقدر در سوگ ماندگار شویم و گیر کنیم؟ یا اگر جداییای اتفاق بیفتد از پا میافتیم تا فرد دیگری برای وابسته شدن پیدا کنیم. این وابستگیها شاید بهدلیل کمبودهایی است که در کودکی داشتهایم. کار ما درباره همین وابستگیهای آسیب زننده است.
از شیوه اجرا بگویید.
فضای نمایشنامه سوررئال است. ما به این فضا شکل اکسپرسیونیستی هم اضافه کردیم. آنچه در نمایشنامه اتفاق میافتد، درواقع در ذهن مرد رخ داده است. او یک فرد سایکو است که پارانویا و شیزوفرنی را با هم دارد. ابتدای نمایش یک فضای سرحال و روشن وجود دارد و هرچه جلوتر میرود اتفاقات تیرهای رخ میدهد و بازیها خشن میشوند. ریتم کار هم بالاتر میرود. کار بهطور کلی انگار در لوپ تکراری ذهن مرد جریان دارد.
با این توضیح پس میتوانیم کار را یک درام روانشناختی بدانیم؟
بله. کاملا. شخصیت مرد مشکلات روانی پیچیدهای دارد و شخصیت زن هم دچار مشکلات روانی خاص خودش است. ما یک شخصیت دیگر هم بهکار اضافه کردهایم به نام «زن دیگر» که در واقع شخصیت زن اصلی است، اما از زمانی که میمیرد، در قالب این شخصیت روی صحنه حضور دارد؛ انگار کالبد اوست که باز بهخاطر وابستگیهایش در این جهان ماندگار شده.
انتخاب بازیگر چطور انجام شد؟
در وهله اول قصد داشتم خودم این شخصیت را بازی کنم. اما در نهایت به بازیگر دیگری سپرده شد. من سر کار قبلی با محمد نیازی آشنا شدم. بسیار بازیگر درستی است و صدای خیلی رسایی هم دارد. یکبار درباره این متن با هم صحبت کردیم و از او خواستم بهعنوان مشاور کنارم باشد. خیلی دوستانه گفت هر کاری برای اجرا لازم باشد انجام میدهد. بهتدریج با هم صمیمیتر شدیم و پیشنهاد بازی را به او دادم و قبول کرد. عارفه احمدپور هم نخستین بازیگری بود که برای شخصیت زن به ذهنم رسید، چون در کار قبلی با او همبازی بودم و نوع بازی و نگاه او بهنظرم برای این کار خیلی مفید بود. برای نقشی هم که الان یگانه محمدی در کار بازی میکند، بازیگران زیادی دیدم، اما صورت بت و چشمهای نافذ یگانه محمدی برای این نقش عالی بود. چون اصلا نباید واکنشی به هیچچیزی داشته باشد. این را هم باید بگویم که خیلی خوشحالم که توانستیم هادی احمدی را در این کار بهعنوان تهیهکننده در کنار خودمان داشته باشیم. من پیش از این از او یک رمان خوانده بودم و با هم آشنا شدیم. خوشحالم که وقتی متن را به او دادم آن را دوست داشت و تصمیم گرفت همراهی کند. باعث شد دیگر دغدغه مالی نداشته باشیم و فقط روی کار تمرکز کنیم.