
جوانان، مجری آرزوها نیستند

روزنامه همشهری درست 30سال پیش در چنین روزی، گزارشی از تعدادی نوجوان تهیه کرد که همگی یک وجه مشترک دارند؛ خانواده این گروه از نوجوانان، علاقه خود را به آنان تحمیل کرده و آنها را خواسته یا ناخواسته مجبور کردهاند در رشتهای تحصیل کنند که باب میلشان نیست. مثلا نوجوانی به رشته پزشکی علاقه نداشته، اما پدرش عاشق پزشکی بوده و آن نوجوان هم به احترام پدر، چند سالی است پشت کنکور مانده تا بلکه بتواند پزشک شود؛ آن هم پزشکی علاقهمند به پدر و بیعلاقه به رشتهاش.
حالا 30سال از تهیه این گزارش گذشته و تصور کنید آن نوجوان هم در رشته مورد علاقه پدرش قبول شده و احتمالا بعد از گذشت 30سال، پزشکی شده و در یکی از بیمارستانهای بزرگ شهر مشغول بهکار است. اگر خدای ناکرده شما امروز بیمار شدید و به بیمارستانی مراجعه کردید و به پزشکی برخوردید که با بیمیلی شما را معاینه میکند و قبل از اینکه شرح بیماری خود را بگویید، برایتان نسخه مینویسد، بدانید و آگاه باشید این پزشک، همان نوجوان 30سال پیش است که هیچ علاقهای به رشتهاش نداشته و اگر مهندس، معلم، فروشنده یا تاجری علاقهمند به رشتهاش میشد، حالا زندگی برای او، ما و جامعهاش، زیباتر میشد.