خطاپوشی
«میگویند مردی بیآنکه ظلمی بر رعیت روا داشته باشد بدنش خونآلود و زخمخورده بود. از طرار گرفته تا محتسب هر یک خنجری بر پشتش زده و تنش آزرده بودند. مرد در پی طبیب بود تا آنکه نشانی گرفت و وی را شبهنگام یافت. طبیب به تعجیل برای زخمهایش زماد داد تا مرهمی شود برای تن رنجورش. مرد نسخه بهدست گرفته بیآنکه پی زماد رود عیب نگارش طبیب کرد که چنین و چنان نوشته است. سالها گذشت. روزی طبیب بر مزاری میگذشت که نامی آشنا روی سنگی دید. از احوال آن میت جویا شد گفتند مردی بود با زخمهایی بویناک و متعفن، اما راضی نبود نسخه طبیب را به دواخانه بسپارد و مدام بیسوادی طبیب را برای املای نادرست به رخ کشیده، نسخه را دوره گردانده به استهزا میگرفت، تا آنکه از عفونت زخمها خرقه تهی کرد.» حکایت یادشده عمر چند 100ساله ندارد. به بهانه انتشار عکسی از غلط املایی پزشکی نگاشته شده که در فضای مجازی مورد تمسخر قرار گرفت شاید کنایهای از روزگار کنونی خود ماست. به تمسخر گرفتن نوشتن زخم بهصورت ضخم، آن هم به قلم یک پزشک، درد جامعه ما را دوا نمیکند. به هر حال از آنجا که درد را از هر طرف بنویسی درد است بهتر آن است با خطاپوشی از یکدیگر پی دوای دردهای واقعی بگردیم که به قول حضرت حافظ پیر دُردیکشِ ما گر چه ندارد زر و زور / خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد.