
غارت در آمریکا، فداکاری در ایران
تحلیل تفاوتهای رفتاری در بحرانهای آمریکا و ایران در گفتوگو با محمد رستمپور، امانالله قرایی و احمد قدیری در تلویزیون همشهری

محمدعلی حسننیا- روزنامهنگار
در روزهای پس از انفجار مهیب بندر شهیدرجایی در بندرعباس، موجی چشمگیر از همدلی، ایثار و مشارکت مردمی در سراسر ایران بهراه افتاد؛ موجی که نهتنها در قالب اهدای خون و خدمات داوطلبانه بلکه در حمایتهای مالی گسترده نیز خود را نشان داد. این روحیه همبستگی، بار دیگر چهرهای اصیل از جامعه ایرانی را در برابر فجایع طبیعی و انسانی نمایان ساخت؛ چهرهای که نه از سر واکنشهای لحظهای، بلکه از ریشههای عمیق فرهنگی، تاریخی، مذهبی و تمدنی تغذیه میشود. در مقام مقایسه، حوادث مشابه در برخی کشورهای غربی مانند ایالات متحده، بهویژه در جریان آتشسوزیهای کالیفرنیا، اغلب با نمودهای منفی اجتماعی همراه بودهاند؛ ازجمله سرقت از خانههای تخلیهشده و غارت اموال عمومی. این تفاوت رفتاری، زمینهای فراهم میآورد برای تحلیلهای جامعهشناختی و فرهنگی در باب چیستی و چرایی همدلی ایرانیان.
آیا این همدلی، بازتابی از پیوستگی تاریخی ملت ایران است؟ یا ثمره نهادهایی چون خانواده، دین، وطندوستی و سرمایه اجتماعی پایدار؟ آیا همدلی ایرانیان، در برابر روندهای جهانی فردگرایانه، مقاومتی فرهنگی تلقی میشود؟ و آیا میتوان آن را بهعنوان یک ظرفیت تمدنی بالفعل، در سازوکارهای مدیریتی و ملی گنجاند؟ این پرسشها محور گفتوگوهایی است که در تلویزیون اینترنتی همشهری در مصاحبه با محمد رستمپور، کارشناس و پژوهشگر حوزه رسانه، احمد قدیری، نویسنده و پژوهشگر حوزه سیاسی و بینالملل و امانالله قراییمقدم، جامعهشناس درمیان گذاشته شد تا ابعاد مختلف این پدیده مورد واکاوی قرار گیرد.
بعد از انفجار بندر شهيدرجایی موجی از همدلی در بين مردم ایجاد شده است. مردم خون اهدا کردهاند و اخباری از تعمیر رایگان خودروهای آسیبدیده و در اختیار قراردادن هتل و محل اقامت به آسیبدیدگان جهت درمان منتشر شده است. در کشورهای دیگر این موج همدلی وجود ندارد. مثلا در موج آتشسوزی آمریکا غارتهاي زيادي از خانههای مردم اتفاق افتاد. هراتفاقی که در ایران از قبیل زلزله و آتشسوزی رخ داده موجي از وطنپرستی و همدلی ایجاد شده است. مثلا مردم لبنان حس خوبی نسبت به کمک مردم ایران دارند. این حس غرور ملی چطور قابل تحلیل است؟
رستمپور: این همدلی پایههای مختلفی دارد. یک بخش آن انسانی است و یک بخش قابل اعتنای آن به دلیل ایجاد این همدلی برمیگردد. قبل از شهادت حاجقاسم يعني پيش از دیماه1398 همدلی به این وسعت وجود نداشت. از حیث تنوع و میزان فراگیری، براساس بررسیهای ذهنی من، آنچه ایرانیان در این 3روز انجام دادند با همدلی سوگ جمعی و ملی در شهادت سردار سلیمانی برابری میکند. شبی که بیمارستان غزه را برای بار نخست بمباران کردند، مردم بهصورت خودجوش به خیابان آمدند. ما در مورد این پدیده باید صحبت کنیم که آیا وطنپرستی ایرانیان ضعیف شده است؟ برخی با تکیه بر آمار و درصد مشارکت مردم ایران در انتخابات اخیر ریاستجمهوری که 49درصد بود یا آمار سال گذشته ایسپا که 49.5درصد حضور مردم را گفته بودند، ميگويند امور کشور بدون خواست مردم اداره میشود، ولی حوادث اخیر چیز دیگری را نشان داد. جامعه روح دارد و صرفا حاصل جمع جبری افراد نیست. مثلا ما در سبزوار شهید امر به معروفی داشتیم که جان دختری را نجات داد. ایرانیان بهخاطر وطنپرستی و نوعدوستی میخواهند بگویند ما زندهایم. در عین حال سازوکار مشخصی برای بهکار گرفتن مشارکت مردم نداریم. این ماجرا باید مورد توجه قرار گیرد که ما موضوع همدلی را در غیرسوگ جمعی تعریف نکردهایم. سوگ جمعی به سنجههایی برمیگردد که خاطرهساز هستند.
ما شادی جمعی را هنگام پیروزی تیم ملی ایران مقابل ولز دیدیم. چرا در بعضی از موضوعات این خاطرهسازی جمعی خودش را نشان میدهد و جاهای دیگر خودش را نشان نمیدهد؟ موانعی برای فعال شدن آن وجود دارد؟
رستمپور: من بخشی را ناشی از این موضوع میدانم که مردم هر جا احساس کنند نادیده گرفته شدهاند، چنین شده است.
چطور میشود خط همدلی را تقویت کرد؟
قدیری: ما جلوههای زیبایی از همدلی، همافزایی و روح همکاری ملی را در این روزها دیدهایم. برخیها بهخاطر سرریز شدن ظرفیت از صف اهدای خون برگشتند و این زیباتر از خود عمل اهدای خون بود. یک شناخت نسبت به موضوع بررسی خود حادثه است؛ نوع دیگر مقایسه آن با اتفاقات سایر نقاط دنیاست؛ مثلا در آتشسوزی لسآنجلس کالیفرنیا، نیروی انتظامی و امنیت وجود داشت تا جلوی جمعیت سوءاستفادهکننده از موقعیت را بگیرد. لسآنجلسیها فکر میکردند مالی آنجا دفن است و میتوانند از آن استفاده کنند. روح خشونتورزی در جامعه آمریکا بسیار بالاست و نهادینه شده است. وقتی برق میرود یک روتین اتفاق افتاده است ولی فروشگاهها در آنجا غارت میشود. نه در توفانها و غارت برق، حتی در آخرین جمعه ماه نوامبر موسوم به روز شکرگزاری و بلکفرایدی، مردم عین رینگ بوکس به سروکله هم میزنند تا یک کالا را با تخفیف بگیرند. این زائده فرهنگی مبانیای دارد. روح همدلی و ایثارگری ریشه 4شاخهای است. هر کدام از این موضوعات پررنگتر باشد، خروجیاش در روحیه ایثارگری بیشتر میشود. اول اینکه، به هر میزان که نهاد خانواده کانون مهرورزی است، هرچقدر تخریب شود، در نوعدوستی و زندگی مسالمتآمیز تأثیر دارد. دوم، وقتی حجب، حیا و غیرت تضعیف شود، سلولهای جامعه سرطانی و دانه به دانه فاسد میشود. در غرب بهواسطه غیرتزدایی نهاد خانواده تخریب میشود و نتیجه آن در بلکفرایدی مشخص میشود. سوم، نکته دیگر بحث وطندوستی است. کشورهایی با جمعیتهای وارداتی از رژیم صهیونیستی گرفته تا کانادا بهخاطر اینکه جمعیتشان سنجاق شده به ملیتهای دیگری است، ملتدوستی آنها آسیب میبیند. نوعدوستی هم نکته مهم دیگري است.
چرا ایرانیها همدل هستند؟
قرایی: مسئله همدلی و همیاری، همفکری و تجانس فرهنگی براساس استنادات تاریخی ریشهدار است و دائم در این 9هزار سال تاریخ کشور وجود داشته است. یکی از عواملی که باعث شد وطن ما از گزند حوادث و تهاجمات بیگانگان در امان بماند، همین سرمایه اجتماعی همدلی است. این موضوع ریشه تاریخی و فرهنگی دارد و باد و گزند حوادث نمیتواند این همیاری را کمرنگ کند. اگر در طول تاریخ حکومتها حمله کردند ولی این همدلی مردم از بین نرفت و به سقوط دولتهای مهاجم انجامید. مسئله دیگر که اهمیت دارد تجانس فرهنگی است. ما در کشور مثل برخی کشورهای دیگر ازجمله آمریکا مهاجرپذیر نبودهایم. مهاجرت تجانس فرهنگی را بههم میزند. جامعه ما پیوستگی ارگانیک دارد. البته ما نمیگوییم کشور ما منحصربهفرد است.
در کشورهای آسیای جنوبشرقی ازجمله ژاپن این همدلی وجود دارد ولی کشور ما نشان داد در این وقایع بسیار همدلتر است و درد را درک میکند. مسئلهای که ممکن است در آینده حاکمیت پیدا کند مسئله تفوق ذهنیت مادی است که احتمالا همدلی را ضعیف کند.
در روابط بینالملل بحث دولت- ملت را داریم. ایران تنها دولت- ملت غرب آسیاست. چقدر این موضوع باعث شده است که این دولت- ملت باعث تقویت همدلی شود؟
رستمپور: ما نمیتوانیم انکار کنیم جریان جهانی روی ما تأثیر نگذاشته است، ولی بايد گفت خانواده ایرانی متلاطم نشده است. مردم ایران سابقه تمدنی دارند. این موضوع نژادی نیست. ما باید دست از لجاجت برداریم. جمهوری اسلامی ایران در تولید یک فرهنگ ملی با حضور همه اقوام کرد، لر و عرب، قوی عمل کرده است. کسی احساس بیتفاوتی نمیکند. برخی همچنان میخواهند جامعه ایرانی را فروپاشیده نشان دهند. نیروی انسانی امیدوار است که علم را میسازد. نمیشود جامعه فروپاشیده باشد و در حوزه فناوری سرآمد باشیم. جمهوری اسلامی این فرهنگ ملی را تثبیت کرده است.
آمریکا و کشورهای توسعهیافته دیگر مثل گروه7 مهاجرپذیر هستند و فرانسه، مهاجران آفریقایی زیادی دارد. چرا ایران با وجود خلأهای قومگرایی به هم چسبیده است؟
قدیری: نکته چهارم که جا ماند بحث روح خداپرستی و خدامحوری در مقابل انسانمحوری غربی است. این دوگانه ماده و معناست. در انسانگرایی هر آنچه از خودت کم کنی و به دیگری بدهی، مسئله سود و ضرر است. در نگاه الحادی چنین است. جلوه خداباوری در نذری دادن و اربعین برادران عراقی است؛ در جشن چندکیلومتری پویش غدیر است. اینها به روحیه نوعدوستی کمک میکند و خروجی خودش را در فاجعهای مثل سیل و زلزله نشان میدهد.
آنهایی که این نوعدوستی را به سخره میگیرند، حواسشان نیست اصل روحیه را خدشهدار میکنند و بعد منصهظهور آن را از بین میبرند. وقتی کسی میگوید بچه غزه به من چه ارتباطی دارد، تأثیر خودش را در بندرعباس هم نشان میدهد. ملکه ایثار در غزه و لبنان و ایران خودش را نشان میدهد. ما حزبالله لبنان را بهعنوان نیروی جهادی میشناسیم. نیروهای کمکی که بعد از شهادت سیدحسن نصرالله به لبنان رفته بودند، نیروهای لبنانی تعجب کرده بودند که عدهای رایگان و در راه خدا و با پرداخت هزینههای شخصی به کمک آمده بودند. این جهاد بهمعنای نیروهای داوطلب و مردمی بودن است.