• یکشنبه 31 فروردین 1404
  • الأحَد 21 شوال 1446
  • 2025 Apr 20
سه شنبه 26 فروردین 1404
کد مطلب : 252815
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/AnJE3
+
-

لاکچری بازی در تهران قدیم؛ لولهنگ جفت!

کوچه‌گرد
لاکچری بازی در تهران قدیم؛ لولهنگ جفت!

لیلا باقری

لاکچری بودن در تهران قدیم فقط آنجا بود که آفتابه‌ات جفت می‌شد... یعنی وقتی دوقلو جفت می‌شد، اندازه آیفون لاکچری که هیچ، قدر پورشه‌دار عزت داشتی جلوی لولهنگ‌دار مسجد. درست است که لولهنگ یا آفتابه وقف مسجد و مجانی بود، اما دیگر اینطور هم نبود که همه با هم در خلا آفتابه‌دار باشند. در نهایت تهرانی پولدار کسی بود که لولهنگ‌دار می‌رفت برای قضای حاجت... وگرنه بقیه که گلاب به رویتان... نه اینکه آفتابه به او ندهند، ولی جوری می‌دادند که اگر نمی‌دادند و با خاک کارش راه می‌افتاد در توالت صحرایی، برایش به‌مراتب بهتر بود. خلاصه اگر الان برندبازی و پُز ساعت و موبایل و لایک و کامنت می‌دهی، هنوز نمی‌دانی پُزدادن واقعی یعنی آنجا که لولهنگت آب بردارد و احترام واقعی آن است که از مستراح بیرون بیاید. خلاصه تهرانی‌های قدیم می‌گفتند آدم، عزت و حرمتش به پول است که برای بی‌پول در مستراح، آفتابه سوراخ آب می‌کند.
حالا داستان چه بود... لولَهَنگ یا لولَنگ، همان آفتابه‌ سفالینی بود که در مستراح‌های مساجد تهران برای مردم آب می‌کردند. این آفتابه‌ها اول سفالی بودند اما بعدا مسی، برنجی و حتی نقره و طلا هم ساخته شدند. در اماکن عمومی مثل مسجد، گِلی و مسی و برنجی‌اش را وقف می‌کردند اما این لولهنگ‌دار، یا همان کسی که آفتابه را آب می‌کرد، تشخیص می‌داد به چه‌کسی باید کدام لولهنگ را بدهد؛ اگر با اهن و تلپ می‌رفتی خلا و به جای یک شاهی، صد دینار و سه‌شاهی می‌دادی، دو تا آفتابه جفت می‌گرفتی که به آن می‌گفتند «دوقلو جفت کن»؛ مسی، بزرگ، نقش و نگاردار و کنگره روی لوله و دهنه، شیک.
اگر مفتی می‌رفتی یا گاهی یک‌شاهی می‌دادی و گاهی نه... آفتابه گِلی و سنگین و کوچک به تو می‌دادند که کمی آب بیشتر نمی‌گرفت و سخت می‌شد با آن طهارت بگیری و نجس می‌شدی... و اگر قضیه در قضای حاجت حاد می‌شد باید جریمه هم می‌دادی... این شد که به کسی که خرش می‌رفت یا فکر می‌کرد خرش می‌رود می‌گفتند «لولهنگش آب برمی‌دارد...» الان هم به کسی که اهن و تلپ الکی دارد می‌گویند رئیس آفتابه مچدشاه.
بله... آن وقت‌ها طبقه اجتماعی بین آفتابه‌ گِلی تا مسی کنگره‌دار در نوسان بود... وقت دست‌نماز هم لولهنگ‌دار مسجد کبکبه و دبدبه‌ای داشت که بیا و ببین... فقیر و غنی، آدم آفتابه‌دار بودی.
این شد که این آب‌ریز کارکردی جز آب‌ریختن پیدا کرد و هنوز برای ما همان است. مثلا می‌گوییم «آفتابه خرج لحیم‌کردن» یا «طرف قیافه‌اش جوری است که آفتابه خلا ببیند در می‌رود!» ولی این عامل نابرابری در خلای تهران قدیم از مظلوم‌ترین قهرمان‌های تاریخ ایران است، وقتی یکی از قدیمی‌ترین اشیای کشف‌شده در دنیا یک آفتابه‌ است با قدمت ۲۶۰۰ سال که در لرستان کشف شد، اما با وجود این قدمت دیر به دنیا معرفی شد و تازه در زمان کرونا بود که در توییتر آمریکایی‌ها برایش هورا کشیدند؛ زمان کرونا که ملت برای تهیه دستمال توالت هجوم بردند به فروشگاه‌ها و چه دعواها که نشد و چه رسوایی‌ها که نداشت... و برای همین یک عضو اندیشکده‌ای در آمریکا انگار در صفحه توییتر خودش عکس یک آفتابه نارنجی را منتشر کرد و نوشت: «اگر نمی‌توانید دستمال توالت پیدا کنید، مشکل دستشویی را به سبک ایرانی و با آفتابه حل کنید.»
حالا تصور کن که صنعت دستمال توالت روزانه حدود ۲۷۰هزار درخت را قطع می‌کند تا مواد اولیه را به‌دست بیاورد! یعنی این عزیزِ گِلی، می‌تواند درخت‌های کره‌ زمین را نجات بدهد از قطع‌شدن برای قضای حاجت. پس چرا هنوز صادرش نکرده‌ایم و در دنیا هنوز موزه‌نشین نشده؟ آفتابه بخریم، جنگل‌ها را نجات بدهیم.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید