
زورگیران مسلح، طعمههای خود را گروگان میگرفتند تا از خانوادههایشان اخاذی کنند
پایان گروگانگیریهای افعی تهران

الهه فراهانی- روزنامهنگار
مجرم سابقهدار معروف به «حمید افعی» که با تشکیل باند سرقت مسلحانه دست به گروگانگیری و سرقت میزد، دستگیر شد.
به گزارش همشهری، از حدود 2ماه قبل، کارآگاهان پلیس آگاهی تهران در جریان سرقتهای مسلحانه باندی قرار گرفتند که نقش مسافرکش را بازی میکردند. اعضای این باند با خودروهای پراید و سمند در غرب تهران اقدام به مسافرکشی میکردند و درحالیکه شماره پلاک ماشینها را مخدوش کرده بودند، بعد از سوار کردن مسافر او را ربوده و دست به سرقت اموال او میزدند.
گروگانگیری
اعضای این گروه فقط به سرقت اکتفا نمیکردند و شکایتها از این حکایت داشت که آنها طعمههای خود را گروگان نیز میگرفتند تا از خانوادههایشان اخاذی کنند.
یکی از گروگانها گفت: در حوالی میدان آزادی سوار بر خودروی سمندی شدم که تصور میکردم راننده آن مسافرکش است. در بین راه 2 جوان دیگر سوار ماشین شدند که بهنظر میرسید مسافر هستند اما در بین راه یکی از آنها اسلحهای روی پهلویم قرار داد و با تهدید خواست هرچه دارم در اختیارش قرار دهم.
او ادامه داد: پول زیادی همراهم نبود، ضمن اینکه گوشی موبایلم نیز قیمت آنچنانی نداشت. حتی کارتهای عابربانکم را نیز در خانه جا گذاشته بودم.
وی ادامه داد: سارقان مسلح وقتی دیدند تیرشان به هدف نخورده، از من خواستند تا با یکی از بستگانم تماس بگیرم. من هم به داییام زنگ زدم و آدم ربایان تهدید کردند که اگر پول به حسابشان واریز نکنند، جان مرا میگیرند. چند دقیقه بعد داییام، مبلغ 18میلیون تومان پول بهحساب آنها واریز کرد و بعد آدم ربایان در حوالی اسلامشهر رهایم کردند.
اتفاق جالب
تحقیقات برای دستگیری اعضای این باند خشن ادامه داشت تا اینکه اتفاقی رخ داد که به دستگیری سرکرده باند منجر شد. ماجرا از این قرار بود که آخرین طعمه این باند چند روز بعد از اینکه گرفتار دزدان شده و آنها علاوه بر سرقت اموالش، دست به اخاذی 20میلیون تومانی از خانوادهاش زده بودند، در یکی از خیابانهای غرب تهران یکی از سارقان را دید. او همان رانندهای بود که وانمود میکرد مسافرکش است. وی کنار ماشینش ایستاده و منتظر طعمه جدید بود. شاکی نیز با دیدن او ابتدا با پلیس تماس گرفت و بعد از دوستش که همراه او بود خواست نزدیک سارق برود و تا رسیدن پلیس او را سرگرم کند. دوست وی نیز به راننده باند سرقت نزدیک شد و سر صحبت را با او باز کرد تا اینکه دقایقی بعد پلیس رسید و این مرد دستگیر شد.
او در بازجوییها اعتراف کرد که سرکرده باند است و با همدستی 2 نفر از دوستانش، نقشه سرقت و گروگانگیریهای سریالی را عملی میکنند. با اعترافات این مرد برای وی قرار قانونی صادر شده و تحقیقات زیرنظر بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای دستگیری 2 عضو دیگر این گروه ادامه دارد.
به من میگویند افعی
سرکرده باند، اسمش حمید و معروف به افعی است. او وقتی باندش را تشکیل داد، تصور میکرد سرقتهای زیادی را رقم خواهند زد اما تنها 2ماه بعد از نخستین سرقت دستگیر شد. گفتوگو با او را میخوانید.
ابتدا خودت را معرفی کن؟
من حمیدم و 33سال دارم. البته مدتهاست که همه مرا افعی صدا میزنند.
چرا به تو میگویند افعی؟
چون بدجوری نیش میزنم. راستش خلافکاران این لقب را به من دادهاند.میگویند با هرکس که دشمن میشوی، خیلی سخت از او انتقام میگیری و بدجوری نیشاش میزنی. البته راست هم میگویند. با چند نفر از دوستانم که دچار اختلاف شدم، تا حد مرگ کتکشان زدم و در فضای مجازی هم آنها را با سر و صورت خونآلود استوری کردم تا درس عبرت کسانی شود که پشت سرم بدگویی میکنند. به همین دلیل، در بین خلافکاران معروف شدم به افعی.
احیانا به سبک سریال افعی، تصمیم نگرفتی چنین لقبی برای خودت انتخاب کنی؟
نه اصلا. قبل از اینکه سریال افعی پخش شود، به من میگفتند حمید افعی. اتفاقا سریال افعی را دیدم اما مربوط به جنایت بود. تخصص من سرقت است یا درگیری. من به هیچ عنوان قاتل سریالی نخواهم شد!
پروندهات نشان میدهد که سابقهداری.
سابقه سرقت لوازم خودرو دارم. البته یک مرتبه هم با یک گروه موبایل قاپی همکاری کردم. اینبار تصمیم گرفتم باند خودم را تشکیل بدهم. البته تقصیر یکی از همبندیهایم در زندان شد. او به من گفت که تو این همه سابقه داری، چرا باند خودت را تشکیل نمیدهی؟ همین جمله او جرقهای در ذهنم ایجاد کرد برای تشکیل باند اما فکر نمیکردم که به این سرعت گیر بیفتیم.
چند وقت بود که سرقتهایتان را شروع کرده بودید؟
حدود 2ماه.
چرا فکر نمیکردی به این زودی دستگیر شوی؟
چون نقشهای که کشیده بودم، مو لای درزش نمیرفت. ما شماره پلاک ماشینهایمان را مخدوش میکردیم. حتی صدایمان را هم تغییر میدادیم و سیمکارتهایی که با آن با خانواده گروگانها تماس میگرفتیم را هم از معتادان میخریدم اما خب بدشانسی آوردیم و از بخت بدمان با یکی از طعمههایمان مواجه شدیم. خب این آخر بدشانسی است که در تهران به این شلوغی با کسی مواجه شوی که چند روز قبل او را ربودی و اموالش را به سرقت بردهای.
چرا با خودتان اسلحه حمل میکردید؟
چون میخواستیم، طعمههایمان حسابی بترسند و با ما همکاری کنند.
تا حالا مجبور به شلیک نشدهای؟
نه خدا را شکر. اگر شلیک میکردیم که جرمم خیلی سنگینتر میشد. اسلحه فقط برای ترساندن بود. همین.