• پنج شنبه 2 اسفند 1403
  • الْخَمِيس 21 شعبان 1446
  • 2025 Feb 20
سه شنبه 30 بهمن 1403
کد مطلب : 249182
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/586PA
+
-

تکنیسین اورژانس بوشهر از عملیات نفسگیر نجات نوزادی از مرگ می‌گوید

لحظات مرگ و زندگی نوزاد 15روزه

گزارش
لحظات مرگ و زندگی نوزاد 15روزه

فتانه احدی- روزنامه‌نگار

مرد  سراسیمه با مرکز پیام اورژانس 115 استان بوشهر تماس گرفت و تلفنی به کارشناس اورژانس گفت که نوزاد 15روزه‌اش کبود شده و نفس نمی‌کشد. در این شرایط کارشناس اورژانس با آرامش و تسلط بر کارش توانست در عملیاتی چند دقیقه‌ای نوزاد را به زندگی برگرداند.‌ این چکیده فیلمی است که این روزها در شبکه‌های اجتماعی دست به‌دست می‌شود و توجه خیلی‌ها را جلب کرده؛ ماجرای نوزادی که به‌علت بسته شدن مجرای تنفسی‌اش کبود شده بود و نمی‌توانست نفس بکشد، اما در عملیاتی نفسگیر از مرگ
نجات یافت.
به گزارش همشهری، این حادثه ساعت2:24 نیمه‌شب‌22بهمن در بوشهر رخ داد. آن شب مرد جوانی سراسیمه با مرکز پیام اورژانس 115استان بوشهر تماس گرفت و
کمک خواست.
مریم ستایش‌منش، کارشناس تریاژ تلفنی شیفت شب‌ پاسخگوی تماس این مرد بود. او که کارشناس مامایی و اهل برازجان است، از سال96 کار خود را در مرکز پیام اورژانس 115 استان بوشهر آغاز کرده است. ستایش‌منش درباره این حادثه می‌گوید: وقتی تلفن مرکز به صدا درآمد، ساعت2:24 بود. مردی آن سوی تلفن با اضطراب از کبودی صورت نوزاد 15روزه‌اش می‌گفت و فریاد می‌زد که فرزندم را نجات دهید.

5 دقیقه نفسگیر
در لحظات سخت و پر از استرس برای نجات یک جان، کارشناس اورژانس با تجربه‌ای که داشت، شروع به راهنمایی پدر نوزاد برای انجام عملیات احیا کرد. دقایق در حال سپری شدن بود، اما کودک همچنان بدون حرکت با چشمان بسته نمی‌توانست نفس بکشد.
او می‌گوید: ابتدا سعی کردم پدر نوزاد را آرام کنم و از وضعیت هوشیاری کودک مطلع شوم. با احتمال اینکه چیزی راه گلوی کودک را گرفته، عملیات نجات را با همکاری پدر و مادر در آن سوی تلفن آغاز کردیم. کودک کبود شده بود و نفس نمی‌کشید. وقتی فهمیدم نوزاد هوشیار است از پدرش خواستم ابتدا 5ضربه از پشت به کتف کودک بزند. این راهنمایی در شرایطی بود که زن و شوهر آن‌سوی تلفن عصبی و مضطرب بودند و صدایشان نشان می‌داد که چه لحظات پرفشاری را طی می‌کنند. مرد جوان به‌هم‌ریخته بود و مدام با صدای بلند صحبت می‌کرد. هنگام راهنمایی آدرس را هم گرفتم و اورژانس را فرستادم.
ستایش‌منش ادامه می‌دهد: تمام تلاشم این بود که نوزاد قبل از رسیدن تکنیسین‌های اورژانس نجات پیدا کند، چرا که در چنین مواقعی هر لحظه حیاتی است. شرایط به‌شدت بحرانی بود و باید با دقت عملیات احیا انجام می‌شد. فرصت کم بود و نباید حتی ثانیه‌ای را از دست می‌دادم.

گریه زندگی
او در ادامه می‌گوید: در نخستین تلاش، نفس کودک برنگشت. من دوباره به آنها گفتم کودک ‌ برگردانند و با 2انگشت روی قفسه سینه کودک را ماساژ قلبی دهند. آنطور که خودشان گفته بودند شیر در گلوی کودک گیر کرده بود. به جای اینکه شیر به سمت معده برود، راه هوایی را مسدود کرده بود. به هر صورت بار دیگر به آنها گفتم کودک را برگردانند و باز هم 5بار به کتفش ضربه بزنند، درحالی‌که داشتم آماده می‌شدم تا بگویم دوباره کودک را برگردانید، ناگهان گفتند که کودک گریه می‌کند. در آن لحظه خیالم راحت شد و از صدای خوشحالی پدر و مادر بسیار تحت‌تأثیر قرار گرفتم و خوشحال شدم.‌بعد از شنیدن صدای گریه کودک خوشحالی هر دوطرف تلفن را فراگرفت؛ پدر و مادر آن سو و کارشناس تریاژ این سوی تلفن. هر چند لحظات پر از دلهره و اضطراب بود اما این عملیات با خنده و خوشحالی به پایان رسید.
ستایش‌منش می‌گوید: کار ما پر از استرس و اضطراب اما پر از عشق است. من با ‌ اینکه می‌توانستم به‌عنوان ماما در یک مرکز درمانی کار کنم و راحت‌تر باشم اما به‌دلیل علاقه‌ای که به این کار دارم در این مرکز مانده‌ام و خدمت‌رسانی می‌کنم. من جایی کار می‌کنم که می‌توانیم جانی را با چند کلمه نجات دهیم.
او درباره فیلمی که در فضای مجازی از این ماجرا منتشر شده، می‌گوید: فیلم چکیده 5دقیقه تلاش دوطرفه بود. باید هر طوری بود در همان لحظات کودک را نجات می‌دادیم. در غیراین صورت امکان داشت تا رسیدن اورژانس اتفاق دیگری بیفتد.
وی می‌گوید: روزی که حادثه اتفاق افتاد، روز تولد من بود و بزرگ‌ترین هدیه را از خداوند گرفتم. من علاقه زیادی به واسطه رشته تحصیلی‌ام به کودکان دارم و واقعا وقتی صدای کودک را شنیدم خدا را بارها شکر کردم.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :