![سیاره مردهای بیستاره](/img/newspaper_pages/1403/11-%20bahman%20jadid/19/zamime/02-02.jpg)
شوهر ستاره، تابستان داغ و یک جین مرد بهدردنخور
سیاره مردهای بیستاره
![سیاره مردهای بیستاره](/img/newspaper_pages/1403/11-%20bahman%20jadid/19/zamime/02-02.jpg)
مسعود میر
«از پیادهرو آمدم بیرون، چند قدمی پَسپَسکی رفتم و رو به بالا نگاه کردم و از وسط خیابان، درحالیکه دستهایم را دوطرف دهانم گذاشته بودم تا بلندگویی درست کنم، سمت بالاترین طبقه ساختمان فریاد زدم: «ترزا!» یکی از کنارم رد شد. دوباره فریاد زدم: «ترزا!» یکی آمد کنارم و گفت: «اگه بلندتر داد نزنی که طرف صدات رو نمیشنوه! بیا دوتایی امتحان کنیم.» و هر دو فریاد زدیم: «ترزااا» جمع کوچکی از دوستان که از تئاتر یا کافهای برمیگشتند ما را دیدند که داد میزنیم. گفتند: «یالا، بیاین ما هم یه دادی برسونیم.» و آنها هم وسط خیابان به ما ملحق شدند و مرد اول گفت یک دو سه و بعد همه با هم فریاد زدیم: «ترزااا»...آدمهای دیگری هم آمدند و بهما پیوستند. این بخشی از داستان «مردی که فریاد میزد ترزا» اثر ایتالو کالوینو است که اتفاقا ابراهیم ایرجزاد هم مانند نگارنده بسیار دوستش دارد. اما چرا درباره فیلم آخر ایرجزاد یاد این داستان افتادم؟ برایتان توضیح میدهم.
فیلم «شوهر ستاره» از همان خاموشکردن برق کارگاه و اخراج ستاره از پس تکرر مراجعه به دستشویی تصمیم خودش را گرفتهاست. چه تصمیمی؟ اینکه فریاد بزند زنان مظلوم و تحت ستم هستند (که در بسیاری نقاط همعقیدهایم) و مردها همگی جفاکار و ظالم و البته بدوی(که طبعا این تسری عمومی اصلا قابل پذیرش نیست).
دوباره بازگردیم به ستاره که البته ایفاگر نقشاش یعنی فریبا نادری الحق و الانصاف درخشان است و قابل اعتنا. سرکارگر ظالم نخستین حلقه از زنجیره مردهای پدرسوخته و بهدردنخور فیلم است. خیلی زود میفهمیم که شوهر سابقش او را به بهانه ناباروری طلاق داده و بهسرعت زن جدیدی اختیار کرده و فردای ازدواجش هم در تصادف مرده است، هنوز فیلم به نیمه نرسیده که جفای راننده تاکسی اینترنتی که مسافر بیچاره(ستاره) را قال میگذارد، از راه میرسد و بعد هم مواجه میشویم با صاحبخانه متوحشی که ابراهیم ایرجزاد مدام وحشیگریاش را با صدای کنترلگر و بددهن و البته تصویر کبودیهای ناشی از اقدام به خفگی همسرش به رویمان میآورد. یکی دو مرد دیگر هم از پس سایتهای همسریابی برای ستاره سوسو میزنند که یا دغلکار و زنبارهاند یا او را برای کلفتی خانه میخواهند. مرد محبوب از راه رسیده هم که ستاره به شوهری قبولش میکند (با بازی روان حامد بهداد) او را در شبی مهم رها و مهاجرت میکند. این وسط فقط مدیر آسایشگاهی که ستاره در آنجا مشغول بهکار میشود، ظاهرا نرمال است که البته خودش تأکید میکند که چشم و گوشاش در آسایشگاه یک خانم است و ستاره باید به حرفهای او دقیق گوش کند.
به گمانم الان دیگر هویداست که چرا یاد داستان کالوینو افتادم و البته میشود حدس زد چرا ایرجزاد با اینکه در فیلم تازهاش از «تابستان داغ» و «عنکبوت» بسیار مسلطتر است، خواسته فریاد بزند همه زنان تحت ستم هستند.