دوربین در خدمت سوژه
«یک وجب خاک» به روایت سازندهاش
نیما مهدیان
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، به من پیشنهاد داد که در حوزه مسکن استیجاری کار کنم. در آن ایام، در بخش تامین آرشیو با همین خانم که قهرمان این مستند بود، آشنا شدم. ایشان خیلی ناراحت بود و گفت که از نظر مسکن مشکل شخصی دارم. ایشان بسیار ماخوذ به حیاست. برای من از مشکلاتش گفت و راضیکردن ایشان با ایثاری همراه بود که از حریم خود بگذرد و فرزندان شهدا را نمایندگی کند تا صدای آنها به گوش بقیه برسد.
قهرمان داستان ما یک خانم از یک خانواده شریف است که بهدلیل وجههای که خانوادهاش دارد گاهی مورد اتهامهایی قرار میگیرد.تمام تلاش من این بود که با کشف و شهود در زندگی قهرمان فیلم و شخصیتهای مؤثر پیرامون قصه اصلی پیش بروم و برخلاف آثار قبلی خود از هرگونه عناصر فرمالیستی در میزانسن حذر کردم. در حقیقت، دوربین در خدمت سوژه بود نه سوژه درخدمت دوربین. این فیلم مستند از نظر مکتب فکری، در حوزه نئورئالیسم است و از نظر فرم ساخت ترکیبی از داکیو دراما و سینما وریته بهشمار میرود.ما نمیتوانستیم هر زمان که میخواهیم کات بدهیم یا قاب پیشبینی شده ببندیم. صمیمیت وقتی ایجاد میشد که دوربین همین قدر بیپروا پیش برود و دنبال قاب سینمایی یا فوکوس دقیق نباشیم. خیلی جاها فرصت نمیکردم فوکوس دوربین را بکشم، چون واقعی کار میکردیم و زمانی برای چیدن و دکوپاژکردن نداشتم.
این فیلم مستند، از نظر ادبی و نوع داستانپردازی، یک اثر کاملا تراژیک به شمار میرود و من سعی کردم با بررسی روابط علت و معلولی و کنار همچیدن کشف و شهودهای خود، ضمن پرداخت به موضوع اصلی فیلم روایتگر یک شکاف بیننسلی هم باشم. شاید بتوانم بگویم که مستند «یک وجب خاک»، داستان شرافت و انتخاب آدمها در دوراهیهاست؛ از سویی دیگر، این مستند تقابل بین ارزشها و چارچوبها را به تصویر میکشد و در همینجاست که قهرمانزاده میشود.