• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
پنج شنبه 27 دی 1403
کد مطلب : 246282
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/58mlK
+
-

عروسک‌ها اینجا‌متولد می‌شوند

ساعتی با کارگرانی که کارشان ساخت اسباب‌بازی محبوب دختران است

زندگی
عروسک‌ها اینجا‌متولد می‌شوند

رابعه تیموری-  ‌روزنامه نگار

یک چوب باریک ستون تنش بود و یک نوار پارچه‌ای گلوله شده از جنس متقال یا چیت سفیدرنگ روی این چوب سوار می‌شد تا سر و صورتش باشد. سرش مسطح و بدون پس سر و فرق سر بود با صورتی گرد که 2نقطه سیاه حکم چشم‌هایش را داشتند. 4خط باریک کوچک قرمز و سیاه هم بالا و پایین نقطه‌ها سبز می‌شدند تا عروسک‌خانم صاحب ابروانی سیاه، دماغی قیطانی و دهانی غنچه باشد. وقتی دست‌ها و پاهای چوبی آویخته به این هیکل نزار با خرده‌پارچه‌های ژرژت و ریون و تور گلدار پوشانده می‌شدند، دیگر عروسک‌خانم مریم، فائزه، مهنا و سلیمه هیچ کم و کسری نداشت! این عروسک‌های پارچه‌ای همه‌‌چیز تمام، عزیزترین اسباب‌بازی و همدم روزهای کودکی مریم و همکاران عروسک‌سازش بودند، اما حالا آنها در کارگاهی دنج در جنوب شهر مشغول ساخت عروسک‌هایی هستند که به عروسک‌های پارچه‌ای دوران کودکی آنها شباهتی ندارند.

اتاق خرس‌های تدی و پاندا
فضای ورودی سالن ال مانند کارگاه که عنوان اتاق آقای مدیر را یدک می‌کشد، پر از نایلون‌های انباشته از خرس‌های تدی رنگارنگ و خرس پاندای کونگ‌فوکار است که برای تحویل به مشتری آماده شده‌اند. اسب‌های تک شاخ، خرس‌های مهربان و عروسک‌های تدی پولیشی که داخل قفسه‌های چوبی کنار میز آقای مدیر چیده شده‌اند، اتاقش را به فروشگاهی دنج و جمع و جور شبیه کرده‌اند. آقای مدیر طبع پشت میزنشینی ندارد و مشغول برش لباسی است که باید بر تن عروسک دختر رومی پوشانده شود. نیازی به متر و خط‌کش ندارد و کافی است که با قیچی تیغه فولادی‌اش پارچه‌های کرپ گاباردین را به شکل و شمایل الگوهای مقوایی‌اش درآورد. صدای چرخ‌های خیاطی مریم و فائزه مانند موسیقی ممتدی لابه‌لای اختلاط‌های مریم و همکارانش جریان دارد. مریم دوخت سارافون‌های گلداری را که آقا محمود برش زده تمام می‌کند و با وصل کردن لبه‌ای چین‌دار به پارچه‌ای دایره‌ای‌شکل برای دخترهای رومی کلاه می‌دوزد.

خانم نقاش کارگاه
هیچ‌کدام از دوزنده‌ها و کارگران کارگاه در نقاشی به اندازه دختر نوجوان مریم مهارت ندارند و آقا محمود نقاشی صورت عروسک‌ها را به مانیا می‌سپارد. مانیا بعد از مدرسه به کارگاه می‌آید، ولی ‌تر و فرز است و می‌تواند تا غروب روی همه پارچه‌های تریکوی کرمی‌رنگ گردی که قرار است صورت عروسک‌ها باشند، با رنگ پاستل گچی و قلم‌مو ابروها و مژه‌های سیاه بکشد و لبی خندان نقاشی کند. چسباندن چشم‌های آنها را هم خودش انجام می‌دهد و گونه همه آنها را هم با پاستل‌های قرمز‌رنگ گل می‌اندازد. مانیا هنوز عروسک‌های دوران کودکی‌اش را که مادر برایش درست کرده خوب و تمیز نگه داشته و گاهی هم خودش به رخت، لباس، رنگ و رخ‌شان دستی می‌کشد تا نونوارتر به‌نظر برسند. در میان عروسک‌های مانیا، یک عروسک پارچه‌ای خیلی خاص وجود دارد که خاله فائزه به او هدیه داده است. خاله فائزه ترکه‌ای و ریزه است، ولی وقتی کیسه‌های بزرگ پشم‌شیشه خالی می‌شوند، معطل کمک بقیه نمی‌ماند و در چشم برهم‌زدنی کیسه‌های غول‌پیکر را از انبار بیرون می‌آورد.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید