• شنبه 15 دی 1403
  • السَّبْت 4 رجب 1446
  • 2025 Jan 04
چهار شنبه 12 دی 1403
کد مطلب : 244942
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/98JPJ
+
-

مقنی‌یزدی که مهندس‌كانال‌های‌ جنگی شد

گفت‌وگو با معصومه میرابوطالبی به بهانه رونمایی از تقریظ رهبری بر کتاب«معبد زیرزمینی»

گفت‌وگو
مقنی‌یزدی که مهندس‌كانال‌های‌ جنگی شد

علی‌الله سلیمی- روزنامه‌نگار

در دوران دفاع‌مقدس و اواخر سال 1360، کانالی در یکی از مناطق عملیاتی جنوب توسط گروهی از مقنیان روستای رکن‌آباد و مهرآباد شهرستان میبد استان یزد حفر شد که در رأس همه مقنی‌ها، شهید غلامحسین رعیت رکن‌آبادی قرار داشت. این کانال زیرنظر ارتش حفاری و وجودش باعث شد منطقه وسیعی از ایران در عملیات فتح‌المبین آزاد شود.
کتاب«معبد زیرزمینی» به قلم معصومه میرابوطالبی، براساس این موضوع و با محوریت زندگی شهید غلامحسین رعیت رکن‌آبادی تالیف و منتشر شده و رهبر انقلاب تقریظی به آن داشته‌اند؛به همین بهانه با نویسنده کتاب، معصومه میرابوطالبی گفت‌وگو کردیم.

با شخصیت محوری کتاب «معبد زیرزمینی»، شهید غلامحسین رعیت رکن آبادی چگونه آشنا شدید؟
من یک نسبت خویشاوندی با ایشان داشتم و شنیده‌های دورادور نسبت به کاری که در ۸ سال دفاع‌مقدس انجام داده بودند، داشتم ولی وقتی برای کنگره شهدای قم قرار شد که این رمان‌ها نوشته شود، سوژه این شهید هم به‌طور جدی مطرح شد و من کتاب«معبد زیرزمینی» را با محوریت شهید غلامحسین رعیت رکن آبادی نوشتم.

شما قالب ادبی رمان را برای روایت داستان زندگی شهید رکن‌آبادی انتخاب کردید.چه شد که برخلاف بسیاری از نویسندگان که قالب زندگینامه داستانی را برای این نوع روایت‌ها انتخاب می‌کنند، شما این قالب را انتخاب کردید؟
چون به‌نظرم سوژه‌ای که در زندگی این شهید وجود داشت و آن کاری که در آن مقطع از زندگی‌شان انجام دادند برای یک رمان هیجانی خوب بود. از این جهت احساس کردم که این جذابیت در رمان بیشتر خودش را نشان می‌دهد تا زندگینامه داستانی، چون ممکن است این ماجرای اصلی در زندگینامه داستانی تحت‌تأثیر ماجراهای دیگری قرار بگیرد. ولی الان تمام کتاب حول و حوش همین ماجرای حفر تونل در عملیات فتح‌المبین می‌گذرد و باعث می‌شود که این برای خواننده بیشتر جا بیفتد و بیشتر همراه شهید شود. شهید رکن‌آبادی برای حفر این تونل و مهندسی آن، یک فرایند پیچیده، سخت و طولانی را طی کرده بودند.

مهم‌ترین و شاخص‌ترین ویژگی شخصیتی شهید رعیت رکن‌آبادی در چه مواردی خلاصه می‌شود؟
مهم‌ترین ویژگی شخصیتی شهید غلامحسین رعیت رکن‌آبادی، مهربان بودن و حس حمایتگری ایشان است که شهید نسبت به گروه سنی جوان داشتند. من در مصاحبه‌هایی که پیرامون زندگی شهید می‌گرفتم متوجه عمق این مسئله شدم و سعی کردم این مسئله در رمان من وجود داشته باشد. در طول رمان، شهید رکن‌آبادی نسبت به شخصیت اصلی اثر «الیاس» این حس را دارد و از او حمایت می‌کند. البته الیاس یک شخصیت خیالی در رمان است ولی ابعاد شخصیت شهید کاملا واقعی است که نسبت به این شخصیت خیالی از خودشان بروز می‌دهند.

برای روایت دراماتیک از یک واقعه مستند با چه چالش‌هایی روبه‌رو بودید و چگونه بر موانع آن غلبه کردید؟
واقعه مستند در این اثر، خودش واقعه خیلی جذابی بود و جنبه دراماتیک داشت ولی خب ما چون نیاز به چند نقطه عطف داشتیم، باید روی مسئله کار می‌شد. وقتی می‌خواهیم رمان بنویسیم، باید نقطه‌عطف‌هایي تعریف می‌کردیم که حالا ممکن بود یک نقطه عطف خود تونل باشد. نقطه‌عطف دیگر هم نیاز داشتیم که من شخصیت خیالی الیاس را اضافه کردم تا بتوانم بار دراماتیک را روی آن شخصیت بیندازم و برایش یک ماجرای خیالی تعریف کنم که نقطه‌عطف‌هایي که مورد نیاز من است، آن شخصیت بتواند در داستان ایجاد کند.

برای نوشتن این کتاب چه میزان تحقیقات میدانی و کتابخانه‌ای انجام دادید و این تحقیقات هنگام نوشتن اثر چقدر به شما کمک کرد؟
تحقیقاتی که برای نوشتن این کتاب انجام شده 2 شکل دارد. اولی مصاحبه‌هایی بود که با مقنی‌هایی که همراه شهید هنگام حفر تونل بودند، انجام دادم و بعدی مصاحبه‌ای که با سرتیپ دوم احمد آرام، از نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در آن منطقه حفر تونل در زمان جنگ داشتند که خب این اطلاعات در مورد شکل حفر تونل و موضوعات تخصصی پیرامون آن بود که می‌توانستم در فرآیند مصاحبه به آن دست پیدا کنم  و اما بخش دوم اطلاعاتم در مورد قنات، مقنی‌ها، ابزارآلات کارشان، شیوه کار، حتی لباس پوشیدن‌شان هم نیاز داشتم که آنها را از منابع مکتوب و از موزه آب شهر یزد توانستم به‌دست بیاورم. مجموع این اطلاعات را کسب کردم و با این اطلاعات توانستم کتاب بنویسم.

موضوع کتاب «معبد زیرزمینی» در ادبیات دفاع‌مقدس تقریبا تازه و بکر است.براساس تحقیقاتی که کردید، مقنی‌ها در دفاع‌مقدس که اغلب از استان یزد هم هستند، در عملیات‌ها چه نقشی داشتند؟
بله! حضور مقنی‌ها در جبهه‌ها برای حفر کانال و تونل، از موضوعات بکر ادبیات دفاع‌مقدس است. البته حفر برخی از این تونل‌ها ناموفق بود چون اقلیم و خاک خوزستان با مناطق خشک کویری متفاوت است و در برخی از این تونل‌ها تخریب می‌شده یا در آن آب می‌افتاده است اما بعضی از این تونل‌ها هم موفق بودند. در تونل‌های دیگری هم شهید غلامحسین رعیت و مقنی‌هایش حضور داشتند که حتی شهادت ایشان هم در جریان حفر یکی از همین تونل‌ها رخ می‌دهد. جابه‌جایی مختلف رزمندگان از طریق همین کانال‌ها و تونل‌ها صورت می‎گرفت.
برای همین، شهید رعیت و مقنی‌هایش در جاهای مختلف مناطق عملیاتی حضور داشتند و توانستند نقش‌ زیادی در پیشبرد عملیات‌ها داشته باشند؛ مشخصاً در عملیات فتح‌المبین که در این رمان نقش‌ خیلی بزرگ دارد، باعث شده که مناطق اشغالی وسیعی به کشورمان، ایران برگردد آن هم با کمترین تلفات ممکن. درمجموع، مقنی‌ها در عملیات فتح‌المبین نقش تعیین‌کننده‌ای داشتند.

کتاب شما یک شخصیت پرماجرا به نام «الیاس» دارد. این شخصیت چه کارکرد مؤثری در معرفی شخصیت شهید رکن‌آبادی دارد؟
من شخصیت الیاس را طراحی کردم تا یک شخصیت خیالی داشته باشد که بتواند در کنار شهید رعیت قرار بگیرد. نیازهایی که این شخصیت خیالی یعنی الیاس دارد، هم نیازهای دراماتیک است و هم نیازهای درونی که باعث می‌شود شخصیت شهید رعیت، یعنی همراه بودن و همدل بودن از حالت شعاری خارج بشود و عملاً به مخاطب نشان داده شود که وقتی می‌گوییم ایشان همدل و همراه بوده منظورمان دقیقا چیست یا وقتی می‌گوییم یک بزرگ‌تری باعث می‌شود که یک کوچک‌تری رشد کند، به یک‌سری تفکرات برسد، این مسئله چه جوری اتفاق می‌افتد. پس، از آن حالت گفتن خارج شدیم و به سمت نمایش دادن آن رفتارهای همدلانه و همراهانه شهید با کمک شخصیت الیاس رفتیم.

در روزهای آینده از تقریظ رهبری بر کتاب«معبد زیرزمینی» رونمایی می‌شود. این رویداد را در سرنوشت کتاب چقدر مؤثر می‌دانید؟
من خیلی خوشحال شدم که تقریظ رهبری برای کتاب «معبد زیرزمینی» صورت گرفت چون این اتفاق شرایط خوبی را برای کتاب ایجاد می‌کند. در سال‌های گذشته هم از این کارها انجام شده و خوشایند است. این تقریظ باعث می‌شود که حالا جوان‌های ما بیشتر به شخصیت شهدای دفاع‌مقدس توجه کنند و بدانند که چه انسان‌های شریفی زحمت کشیدند که سرزمین ما حفظ شود و بخش‌هایی که توسط حکومت بعثی عراق اشغال شده بود، به کشور خودمان برگردد. ما نباید بگذاریم این شخصیت‌ها که از دل مردم عادی کوچه و خیابان درآمدند و حماسه بزرگی را در نگهداری از خاک و مرز این کشور رقم زدند، فراموش شوند.
مردمانی که 8سال در بدترین شرایط پای خاک و کشور ماندند و درنهایت جانشان را در این راه فدا کردند. شهدا در هر زمان و هر دوره‌ای باید نامشان بر حافظه تاریخ حک شود و زنده بماند چون آنها فداکارترین مردمان زمانه خود بودند.

مکث
نگاهی به کتاب «معبد زیرزمینی»
کتاب«معبد زیرزمینی» داستان جوانی به نام الیاس را روایت می‌کند. الیاس 18-17 ساله می‌خواهد با دختر دایی‌اش ازدواج کند، اما مشکل اینجاست که دایی‌اش اصلا او را آدم حساب نمی‌کند و الیاس را بی‌دست و پا و بی‌عرضه می‌داند.  الیاس که از دست نکوهش دایی خود و دیگران خسته شده و عملا تنها و منزوی مانده، دنبال یک اتفاق برای عوض کردن شرایط است. این اتفاق با آمدن حاج غلامحسین مقنی از قم به روستای الیاس رخ می‌دهد. الیاس برای اثبات خود به بقیه، همراه با حاج غلامحسین به جبهه می‌رود. آنجا ماموریت بسیار سری و خطرناکی برعهده آنان و چند مقنی دیگر است که کسی از آن باخبر نیست و هر آن امکان لو رفتن ماموریت وجود دارد. الیاس اول کار می‌ترسد اما رفته رفته شجاعتش را به‌دست می‌آورد و تلاش می‌کند تا در انجام آن عملیات در جبهه مؤثر باشد. این کتاب در مورد یک اتفاق کاملا واقعی و افتخارآفرین در دوران 8سال دفاع‌مقدس است.
در عملیات فتح‌المبین گرهی در کار افتاده بود؛ جلسات زیادی بین فرماندهان برگزار شد و پس از بررسی‌های متعدد منطقه، همه به یک نتیجه واحد رسیده بودند که غیر از این راه، هیچ راه دیگری وجود ندارد؛ حفر یک راه زیرزمینی. همه به‌دنبال یک مقنی و چاه‌کن ماهر می‌گشتند تا رسیدند به غلامحسین رعیت رکن‌آبادی. او به منطقه آمد و شرایط را بررسی کرد. باید از زیر میدان مین مسیری برای عبور رزمندگان حفر می‌شد؛ او به همراه گروهی از مقنیان مشغول حفر این کانال زیرزمینی شد.
در بخشی از کتاب«معبد زیرزمینی» می‌خوانیم: «سروان میرحسینی با همه‌مان حال واحوال و تعریف کرد که کار چقدر خوب شده و از این حرف‌ها. حاجی ماند عقب و ما رفتیم سراغ کانال. این یک هفته آخر سرعت گرفته بودیم و طول کانال خیلی بیشتر شده بود. همین بیشتر شدن طول کانال، باعث شده بود نفس کشیدن هم سخت‌تر شود. دیگر بیشتر از 5 دقیقه نمی‌شد توی کانال بند شد. هوا کم می‌آمد و تندتند جا عوض می‌کردیم. نوبت من بود و رفته بودم ته کانال. کلنگ می‌زدم و شرشر عرق می‌ریختم. احساس می‌کردم پوست بدنم چند برابر شده و دارد از شدت گرما درمی‌آید. زیرپوشم را درآوردم و انداختم روی فرغون پشت سرم. اگر می‌شد، پوست تنم را هم می‌کندم.
 باید چه کار می‌کردم؟ چندبار هوا را با صدا دادم توی سینه و نگاهم رفت به سقف...» کتاب معبد زیرزمینی در ۱۶۳صفحه توسط نشر جمکران چاپ و منتشر شده است.»



 

این خبر را به اشتراک بگذارید