• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
سه شنبه 11 دی 1403
کد مطلب : 244875
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/X6yRV
+
-

عموجلال و پلیکانش

ماجرای دوستی ۸ ساله یک پلیکان مهاجر و صیاد اهل بندرانزلی در فضای مجازی همه را شگفت‌زده کرده است

گزارش
عموجلال و پلیکانش

محمود مولایی-روزنامه‌نگار

صیاد اهل بندر انزلی که به او عموجلال می‌گویند 8سال است که از یک پلیکان نگهداری می‌کند. او 56سال دارد و دلیل شهرتش به‌ دوستی با یک پلیکان برمی‌گردد؛ پلیکانی که زمانی با مادرش از سیبری به شمال کشور کوچ کرده و ناخواسته همدیگر را گم کرده‌اند. این روایت جلال پورغلامی است.

مهاجر سیبری
عموجلال به همشهری می‌گوید: «‌ 30سال است که در تالاب انزلی با همسر و 2دخترم زندگی می‌کنم. یکی از دخترهایم ازدواج کرده و یکی از دخترهایم هنوز پیشمان است.»  او ادمه می‌دهد: «تقریبا 8سال پیش یک جوجه پلیکان را نزد من آوردند تا به ‌او غذا بدهم.» پورغلامی توضیح می‌دهد: «این پلیکان به همراه مادرش از سیبری روسیه به انزلی کوچ کرده بودند که این جوجه پلیکان از مادرش دور ماند‌ و به‌دلیل اینکه نمی‌توانست غذای خودش را تامین کند، گرسنه مانده بود. آن موقع رستوران داشتم و دوستان لطف کردند و جوجه پلیکان را نزد من آوردند.»‌

دوستی عمیق
«دوستی که جوجه ‌پلیکان را آورد، گفت که عموجلال می‌توانی به این پلیکان آب و غذا بدهی؟ من هم قبول کردم و کمی پیش خودم نگهش داشتم.» عموجلال با گفتن این خاطره، ادامه می‌دهد: «از آنجا‌ که عادت ندارم کسی را زندانی کنم، جوجه پلیکان را آزاد گذاشتم. یادم است نخستین بار که پلیکان را آزاد گذاشتم، به پرواز درآمد و روی رودخانه دوری زد و 6-5 ساعتی یک جا نشست.» او می‌گوید: «پس از آن ناگهان دیدم که به سمت رستوران ما آمد و من هم جلویش ماهی انداختم و متوجه شدم که دوست دارد. کم‌کم پلیکان پیش ما ماند و با من اخت شد. بعد از آن دیگر هر روز برای پلیکان از رودخانه ماهی صید می‌کردم. گاهی هم برایش ماهی می‌خریدم.»

داگلاس، پسر خانواده
عموجلال حالا سال‌هاست رستوران‌داری را ناخواسته رها ‌ و هر روز صیادی می‌کند. او می‌گوید: «رستوران را به‌دلیل مشکلات مالی تعطیل کردم و دیگر نتوانستم آن را اداره کنم. سال‌هاست که صیادی می‌کنم و گاهی هم نمی‌توانم این کار را انجام دهم. به همین دلیل، الان 6ماهی است که برای تهیه غذای پلیکان ماهی خریداری می‌کنم.» عموجلال تأکید می‌کند: «ماهانه نزدیک به یک میلیون و 500هزار تومان هزینه داگلاس است، ولی چون عشق من است و پسر نداشته من محسوب‌ می‌شود، برای داگلاس هزینه می‌کنم. 2دختر دارم و الان 8سالی است که پلیکان هم پسر خانواده ما شده است.»


نگرانی عموجلال

یکی از نگرانی‌های عموجلال، مرگ داگلاس به‌دست شکارچی‌هاست. او می‌گوید: «پلیکان من آزاد است و گاهی که به پرواز درمی‌آید و اوج می‌گیرد، خیلی نگرانش می‌شوم، چون می‌ترسم طعمه شکارچی‌ها شود یعنی وقتی می‌رود، دلم می‌ترکد تا داگلاس برگردد. دلم شور می‌زند و مدام دعا می‌کنم که به سلامت برگردد. البته اهالی منطقه می‌دانند که این پلیکان برای من است ولی وقتی از منطقه دور می‌شود و اوج می‌گیرد، دلم شور می‌زند.» او ادامه می‌دهد: «دلم هم نمی‌آید که داگلاس را زندانی کنم و دوست دارم همیشه آزاد باشد. وقتی هم پرواز می‌کند و می‌رود، دوباره به خانه برمی‌گردد؛ یعنی می‌داند که کجا باید فرود بیاید. داگلاس هوش بالایی دارد.»
پورغلامی اضافه می‌کند: «خیلی‌ها که به اینجا می‌آیند، وقتی داگلاس را می‌بینند که آزاد است ولی همراه من است، خیلی ذوق‌زده می‌شوند. نزدیک می‌آیند و با او عکس می‌گیرند. البته مردم محبت دارند و داگلاس هم وحشی نیست. خود مسئولان محیط‌زیست هم می‌دانند که من یک پلیکان دارم که آزاد است.»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :