در جایی که همه تواضع میکردند، تکبر کردم
ابن شبه نمیری، معروف به عمر بن شبه، ادیب، شاعر، راوی اخبار و احادیث و صاحب کتاب«تاریخ مدینه منوره» در مراسم حج، شخصی را دید که متکبرانه بین صفا و مروه حرکت میکرد و غلامان اطراف او را گرفته بودند. زمان گذشت تا اینکه باز هم عمر بن شبه پس از مدتی در بغداد شخص ژولیده و غبارآلودی را دید که رنج روزگار کمرش را خم کرده و او را به بیچارگی و دریوزگی افکنده بود. عمر بن شبه خوب به قیافه مرد ژولیده نگاه کرد ودریافت که این شخص همان مردی است که چند سال پیش در کنار کعبه، متکبرانه حرکت میکرد و نوکران و چاکران، او را با جلال و جبروت، حرکت میدادند.
عمر بن شبه به مرد ژولیده نزدیک شد و به او گفت: «تو همان شخص نیستی که چندی پیش در کعبه دیدم و غلامان بسیاری اطرافت را گرفته بودند و در همان حال بین صفا و مروه حرکت میکردی؟!»
مرد ژولیده گفت: «آری، من همان شخص هستم!»
عمر بن شبه گفت: «چه شد که اینگونه بیچاره شدهای؟!»
مرد ژولیده گفت: «من در جایی که به فرمان خدا همه مردم، تواضع و فروتنی میکردند، تکبر ورزیدم. از اینرو به این روزگار افتادهام!»
منبع: کتاب «داستان دوستان» محمد محمدیاشتهاردی