• چهار شنبه 5 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 23 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 25
دو شنبه 3 دی 1403
کد مطلب : 244116
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/BgVNN
+
-

چرا متروی جهاد جوایز جهانی گرفت؟

کوچه‌گرد
چرا متروی جهاد جوایز جهانی گرفت؟

لیلا باقری

معماری ایستگاه متروی جهاد جوایز مختلفی دریافت و توجه‌ها را به‌خودش جلب کرده است؛ از من اگر بپرسید مهم‌ترین ویژگی این ایستگاه را آرامش آن می‌دانم. آرامش در جایی که از قضا در قلب شلوغی است؛ چه به‌دلیل ورودی مترو بودن و چه محل قرارگیری آن در یکی از نقاط پر ازدحام شهر... تضاد عجیبی است، نه؟
باهم سری به این ایستگاه بزنیم و ببینیم معمار این بنا چطور توانسته ازدحام، عجله و اضطراب را به آرامش بدل کند که ایجاد چنین تضادی کاری بس هنرمندانه است. من معمار نیستم و تنها حس خودم را به‌عنوان شهروندی که از قضا عاشق پیاده‌روی، کوچه‌گردی و شهرگردی هستم، در دیدار با این بنا می‌گویم. وقتی برای اولین ‌بار این طاق‌های تودرتوی منحنی را دیدم، این چند راهروی متعدد برای رسیدن به ورودی مترو، نخستین چیزی که در خاطرم زنده شد، ساباط زیبای گذری در محله کودکی‌هایم بود. هیچ‌وقت خنکی و سایه و آرامشی را که وقت عبور از آن ساباط داشتم از یاد نبرده‌ام و امروز می‌دانم آرامش آن روز حاصل جمع چند اتفاق درست جذاب بود معطوف به محترم شمردن انسان و توجه به حال او، وقتی خارج از خانه است؛ همان مهربان بودن معماری با عابر پیاده.
در گذشته ساباط‌ها روی کوچه‌ها و ورودی خانه‌ها و دیگر معابر می‌آمدند تا در سرزمینی گرم و خشک که آفتاب دلبری می‌کند، نور و گرما را کنترل کنند تا پیاده خسته، برای دمی بتواند نفس تازه کند و وزن نور ظل آفتاب را روی سر خودش حس نکند. حتی بنشیند در جایی خنک و تجدید قوا کند برای ادامه راه. جالب اینکه ساباط با ایجاد اختلاف دمای محیط بیرون با دمای محیط داخل باعث ایجاد کوران و جابه‌جایی هوا می‌شود و معمار ما می‌دانسته این نکته چقدر حیاتی است برای اقلیم گرم یا گرم و مرطوب.... و البته که در فصل سرما و بارش هم سقفی روی سر عابر بودند؛ جایی برای اندکی مکث و کم کردن شتاب؛ چه اگر سقفی بود روی کوچه یا دالانی کوتاه قبل از ورودی خانه که این سایه‌گاه اصلا نامش هم می‌گوید جایی است برای آسودگی و ریشه کهنی دارد؛ «سا» به‌معنای آسایش و «بات» به‌معنای آبادی و عمارت. در نگاهی دیگر آمده که ساباط یا سابات از سایه‌باد گرفته شده و این بنا سایه و باد را در تابستان برای مردم فراهم می‌کند.
در نخستین نگاه به طاق‌های بشکه‌ای در معماری این ایستگاه که در وصفش گفته‌اند «به شکل فریبنده‌ای ساده» نکته غنیمتی این است؛ امکان دمی ایستادن، آرام گرفتن، نفس تازه کردن برای تو که پیاده‌ای و در شتاب و خواه ناخواه می‌فهمی که این نقطه از شهر با تو مهربان است؛ شهری که بیشتر برای سواره‌ها ساخته شده تا پیاده‌ها. پس به حق معمار می‌گوید طرح ما «پیاده‌محور» است. نمونه‌ای از معماری برای آشتی شهر با پیادگان... و این فضای مکث را با قرار دادن پله‌ها به کمال می‌رساند. حالا این تنها ایستگاهی نیست برای رفتن و دویدن، جایی است برای قرار گرفتن در سایه و در امان ماندن از سختی گرما و سرما و شنیدن‌ساز نوازندگان شهری.... معماری مهربان است با تو و تو که از این مهربانی رقیق و آرام می‌شوی، احوالت را تقسیم می‌کنی با مردم و پس مهربانی در مراوده با آنها و این یعنی نقش بی‌برو برگرد معماری در آرامش شهر که حاصل آرامش مردمش است. و اما استفاده از آجر که جدای از زیبایی و زنده کردن خاطرات معماری گذشته، جدای از اینکه مصالح مناسبی است برای آب و هوای تهران... در ساختش ظرافت، زیبایی و تأملی به‌کار رفته است که باز نشان از مهر گروه سازنده دارد با مردم و این دوست داشتن در فضا پراکنده است؛ حتی اگر ندانیم برای ساخت آجر از کوره‌های نیمه تعطیل اطراف تهران استفاده کرده‌اند و هرچه بنویسم از لطافت این کار کم می‌کند. حالا هر وقت زیر طاق‌های مهربان این ایستگاه بایستیم، یادمان می‌آید که این بنا در همه اجزا، حتی تهیه مصالح اولیه مردم شهرش را دوست دارد و باشد که سرآغازی باشد برای استفاده از ظرفیت معماری ایرانی برای ساختن شهری که برای مردم است، به‌خاطر مردم است و در سرزمینی است که تمدن ایرانی را بر پایه مهر بنا کرد و گسترد که به قول الهی قمشه‌ای: گاهی بنایی و لانه‌ای درست می‌کنیم که انسان هم مثل بقیه حیوانات شب در لانه‌ای بخوابد. اما اگر قرار بر معماری است، ضمن دادن رفاه و اتاق، معماری بنا، یادت می‌اندازد که تو آدمیزادی و معشوقی داری و از توازن، تناسب، زیبایی، هارمونی، تقارن و... خوشت می‌آید و تو ارتباط داری با عالم برتر و اگر این را از معماری حذف کنی روح ما افسرده می‌شود و نمی‌دانیم چرا در باطن، چیزی ما را می‌خورد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید