پرونده پررمز و راز شهلا
آذرماه، یادآور پروندههای مهمی در تاریخ جنایی ایران است. یکی از این پروندهها، پرونده قتل لاله سحرخیزان، همسر ناصر محمدخانی، فوتبالیست معروف کشورمان است که در دهه80 جنجال زیادی در رسانهها به راه انداخت.
به گزارش همشهری، لاله سحرخیزان در 17مهر 1381 در خانهاش واقع در میدان کتابی تهران به قتل رسید. از سال81 تاکنون سؤال بزرگی در گوشه ذهن حوادثخوانها وجود دارد که آیا قاتل اصلی لاله سحرخیزان، شهلا جاهد بود؟
ساعت 2بعدازظهر 17مهرماه سال81 در خیابان گلنبی تهران، وقتی علی و عرفان، پسران ناصر محمدخانی، فوتبالیست معروف کشورمان از سرویس مدرسه پیاده شدند و به خانه آمدند، صحنهای هولناک را مقابلشان دیدند. مادرشان لاله، غرق خون روی زمین، جلوی در اتاق خواب افتاده بود و نفس نمیکشید. خبر قتل همسر ناصر محمدخانی، در شهر پیچید و همه را شوکه کرد. روزنامهها از پیدا شدن جسد لاله که با قساوت تمام و با 37ضربه چاقو به قتل رسیده بود، نوشتند و همه میخواستند بدانند، قاتل کیست؟ هرچند، نخستین مظنون، همسر مقتول به نظر میآید، اما در لحظه وقوع قتل، ناصر محمدخانی همراه با تیم پرسپولیس در اردوی آلمان به سر میبرد، ولی براساس شواهد و مدارک، مشخص شد که این قتل انتقامجویانه بوده است. تحقیقات پلیس شروع شد، اما تحقیق و بازجویی از همه این مظنونین هم نتوانست اسرار جنایت را فاش کند. تا اینکه حدود یکماه بعد، مأموران زنی را شناسایی کردند که کلیدیترین مظنون جنایت شد. خدیجه جاهد، معروف به شهلا در روزی که لاله به قتل رسید، چکی به مبلغ یکمیلیون تومان به بانک برد و این مبلغ را از حساب ناصر محمدخانی برداشت کرد. در ابتدا معلوم نبود او چه رابطهای با این خانواده دارد، اما پس از دستگیریاش معلوم شد که وی همسر صیغهای ناصر محمدخانی است و مدتهاست که زندگی مخفیانهای با او دارد. بعدها شهلا در جریان رسیدگی به پروندهاش گفت که وقتی فقط 13سال داشته، عاشق ناصر محمدخانی شده است. بعد از سالها که از عشق شهلا به ناصر میگذشت، و وقتی جوانتر شده، ناصر را ملاقات کرده و وارد زندگیاش شده است. او بهگفته خودش به عقد موقت ناصر درآمده و به خانهای نقلمکان کرده که ناصر برایش اجاره کرده بود، اما حسادت گریبانگیرش شده بود و نمیتوانست آن را پنهان کند. او از هر توجهی که ناصر محمدخانی به لاله سحرخیزان داشت، بیزار بود.
مکث
چرا شهلا قاتل لاله بود؟
شهلا از همان روزی که دستگیر شد در بازداشتگاه پلیس به سر میبرد و در این مدت شواهد زیادی بهدست آمد که نشان میداد او تنها کسی است که راز جنایت را میداند.
در دفترچه خاطرات شهلا که کارهای روزمرهاش را در آن مینوشت، صفحهای وجود داشت که روز به قتل رسیدن لاله را نشان میداد که شهلا چیزهایی نوشته و بعد آنها را خط زده بود. همچنین تحقیقات پلیسی نشان داد که با وجود اینکه شهلا تمام وقت با ناصر در ارتباط تلفنی بود، اما از ساعت 8 غروب روز پیش از جنایت تا 10:30صبح روزی که لاله به قتل رسید، هیچ تماسی با وی نگرفته بود. حسادت بسیار زیاد شهلا به لاله و رنج بردن از زندگی پنهانیاش و بررسی صحنه قتل و داشتن کلید خانه ناصر همه برای اینکه نشان دهد شهلا مقصر است، کافی بود، اما او همچنان منکر جنایت بود تا اینکه 11ماه بعد از دستگیریاش، دیدار سرنوشتساز ماجرا را تغییر داد. او بعد از ملاقات با ناصر محمدخانی اعتراف کرد که قتل لاله کار او بوده است، اما طولی نکشید که همه این اعترافات را در جلسه دادگاه رد کرد و گفت: «وقتی در حیاط اداره آگاهی با ناصر قدم میزدیم، او به من گفت یکماه دیگر سالمرگ لاله است. اگر تو قتل را گردن نگیری، آنها مرا بازداشت میکنند. او از من خواست به قتل اعتراف کنم تا آبروی او حفظ شود. ناصر به من گفت برای گرفتن رضایت از اولیای دم یعنی 2پسرش و پدر و مادر لاله تمام سعی خود را خواهد کرد. من نمیتوانستم مردی را که این قدر عاشق او بودم، اینطور خوار ببینم. برای همین به قتل اعتراف کردم.»
«شهلا» حتی صحنه قتل را هم بازسازی کرد و در نهایت حکم قصاص او صادر شد. بدینترتیب شهلا جاهد حدود ساعت 5صبح 10آذر 1389به دار آویخته و این پرونده بسته شد.