سنگابهای با اشعار حماسی
در میان سقاخانههای قدیمی تهران، در کوچه خدابندهلو، روبهروی امامزاده اسحاق(ع) به سقاخانهای میرسیم که با کاشیهای منقش و زیبا، در میان بافتی که رو به نوسازی است خودنمایی میکند. علیرضا عسگری، پژوهشگر و نویسنده کتاب «سقاخانههای تهران»، سقاخانه خدابندهلو را یکی از قدیمیترین سقاخانههای تهران میداند که با ویژگیهای منحصر به فردش شناخته میشود. او قدمت این سقاخانه را به دوره قاجار مربوط میداند و درباره ویژگی سقاخانه خدابندهلو میگوید: «این سقاخانه جزو سقاخانههای کاشیکاری شده تهران از دوره قاجار است. نمای سقاخانه کاشیکاری بسیار زیبایی داشت. متأسفانه بخشی از کاشیها دزدیده یا تخریب شده است. در نمای سقاخانه، ابیاتی از شاعر پرآوازه، محتشم کاشانی و بیت معروف «باز این چه شورش است...» را میبینیم. اشعار در کنار شمایلی است که به یاد سقای تشنه لب کربلا روی این سقاخانه کاشیکاری شده است. سقاخانه خدابندهلو سنگابه دارد؛ سنگی بزرگ مانند کوزه که برای نوشیدن آب در کنار سقاخانه نصب میشد. سنگابه با آب قنات پر میشد و مردم میتوانستند با جام چهلکلید، از آب خنک سنگابه بنوشند. نردههای جلوی سقاخانه که برای روشن کردن شمع یا محافظت از سقاخانه نصب میشد، هنوز هم وجود دارد.»
در این سقاخانه نمادهایی از ایران باستان هم مشاهده میشود. نویسنده کتاب سقاخانههای تهران درباره این نمادها میگوید: «تصویر خورشید و آناهیتا را که نماد الهه آب در ایران باستان بود میتوان در نمای کاشیکاری شده این سقاخانه دید.»
در گذشته نگهداری سقاخانهها بر عهده اهالی محله یا متولیان بود. در میان اسامی متولیان این سقاخانه، نام حاجرضا پناهی بیشتر از سایرین در یاد اهالی مانده که بعد از فوت او نیز پسرش مسئولیت رسیدگی به این سقاخانه را برعهده داشت. سقاخانه خدابندهلو در محدوده حیاط شاهی و باغچه علیخان، محلهای که بسیاری از رجال قاجار در آن زندگی میکردند بنا شده بود و به همین دلیل در میان اهالی قدیمی اودلاجان با نام «سقاخانه باغچه علیجان» هم مشهور است.
علاوه بر این، سقاخانه باوری، واقع در سهراه پامنار، با قدمتی حدود 40سال نیز سقاخانه کوچک و سادهای است که تزئین چندانی ندارد. سقاخانه سرچشمه در خیابان امیرکبیر نیز از دیگر سقاخانههای اودلاجان به شمار میآید که با ظاهری فرسوده در سراشیب تخریب است و آخرین نفسهای حضور خود در محله را سپری میکند.