ضربالمثل یخ کسی نبستن از کجا میآید؟
لیلا باقری
قدیمها زمستان مثل حالا نبود و زیاد پیش میآمد که صبحی بیدار شوی و ببینی «در لحاف فلک افتاده شکاف، پنبه میبارد ازین کهنه لحاف» و در این زمستان «یخ بستن» اتفاق مهمی بود و دیگر در همین آذر زمستان باید زمستانگیری میکرد. نصرالله حدادی، تهرانشناس پیشکسوت درباره زمستانگیری میگوید: «فصول در تهران اینطور بود: اسفند و فروردین و اردیبهشت فصل بهار، خرداد و تیر و مرداد فصل تابستان، شهریور و مهر و آبان فصل پاییز و آذر و دی و بهمن فصل زمستان بود.... هرچه نکرد آذر و دی من میکنم که بهمنم! سرمای زمستان در آذر به اوج میرسید و دی و بهمن سراسر تهران پوشیده از برف بود. اگر سالی بود که مثل حالا زمستان سردی نداشتیم، میگفتند زمستان، زمستانگیری نکرد.»
مهم بود زمستان سرد باشد تا تابستان مردم بدون یخ نمانند و ساختن یخ هم کار یخچالدارها بود و تهران در شمال و جنوب خودش چند یخچال داشت که نام خیابان یخچال هم مانده از همان دوران است.
نصرالله حدادی درباره شیوه کار یخچالهای طبیعی در تهران میگوید: «در فصول سرد یکی از کارها یخچالداری و یخچال به 2شکل بود؛ یک نوع یخچالی که در زمینی وسیع، دیوار گلی قطور و بلندی به طول 20متر میساختند تا سایه بیندازد روی گودال و دومی هم یخچالهای گنبدی و دوار. در هردو حالت زمین یخچال گود بود و آب بسیار آلوده جویها را داخل آن راهی میکردند تا در سرمای آذرماه، معروف به سرمای قوس، لایهلایه یخ ببندد. در یخچالهای گنبدی نیاز نبود که لایههای یخ را بپوشانند اما در یخچالهای روباز برای جلوگیری از آب شدن یخها بر اثر تابش آفتاب، روی هر لایه یخ را با پوشال و کاه میپوشاندند. غروب روز بعد هم آب جوی را مجدد در چاله رها میکردند تا چند وجب بالا بیاید و برودت شب لایه بعدی را تشکیل دهد. یخ لایهلایه تا ارتفاع7 تا 8 متری بالا میآمد و اسفند دیگر یخ نمیگرفت. یخهای بسیار آلوده در تابستان مورد استفاده قرار میگرفت.»
دهه40 بود که آب لولهکشی آمد و یخهای قالبی شفاف و تمیز که به «یخ بلور» معروف شد، اما قبل از آن مردم مجبور بودند به استفاده از یخ کدر و کثیف یخچالهای طبیعی. این تهرانشناس میگوید که یخ را از یخچاوان با دیلم میشکستند و بار چارپا میکردند و در کوچهها
«آی یخ...» گویان میفروختند. مردم هم عادت داشتند یخ را در آب بیندازند و با دست یا فوت فضولات و کاه را کنار بزنند و آب را بخورند و گاه بیمار هم بشوند.
در سالی که زمستانگیری نداشتیم یخ کمتری هم بسته میشد و این بد بود در تهرانی که تابستانش گرم بود و طاقتسوز و یخ حیاتی، آنقدر که بستن و نبستن و وارفتن و آبشدن یخ کنایه و زبانزد و مثل هم شد.
نصرالله حدادی در اینباره میگوید: «زمستانهای تهران نوسان دما داشت و اگر زمستان سرد نبود و زمستانگیری نمیکرد، یخ نمیگرفت. برای همین کمکم این اصطلاح باب شد درباره کسی که میخواست کاری انجام بدهد اما موفق نمیشد و میگفتند طرف یخش نگرفت.»