• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 1 مرداد 1397
کد مطلب : 24111
+
-

کسی فروشنده نیست همه خریدارند

علیرضا سمیع‌آذر، از تأثیر حراج تهران بر رونق بازار هنر می‌گوید

کسی فروشنده نیست همه خریدارند

مرتضی کاردر | روزنامه‌نگار

حالا که تب و تاب حراج تهران فرونشسته و گردوغبارهای آن خوابیده، بهترین فرصت است تا درباره این اتفاق ثابت در تقویم هنری ایران به بررسی نشست؛ اتفاقی که سالی 2بار برگزار می‌شود و آثار هنرمندان ایرانی از آنان که جزو چهره‌های کلاسیک هنر ایران محسوب می‌شوند تا هنرمندان جوان در آن ارائه می‌شود. تیر ماهی که گذشت نهمین دوره حراج آثار هنری در تهران برگزار شد و 76 اثر از هنرمندان ایرانی با رقم بیش از 30میلیارد تومان به فروش رسید. در روزهایی که حال اقتصاد ایران چندان خوب نیست، این گردش مالی را باید یک اتفاق دانست که تنها نام و ارزش آثار هنرمندان ایرانی می‌تواند آن را رقم بزند. در گفت‌و‌گو با علیرضا سمیع‌آذر، مدیر حراج تهران، گذشته و آینده بازار آثار هنری ایران را بررسی کرده‌ایم. سمیع‌آذر یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های هنرهای تجسمی ایران در دو سه دهه اخیر است. دوره مدیریت او در موزه هنرهای معاصر آغاز رونق موزه در سال‌های پس از انقلاب بود. او با ترجمه «آخرین جنبش هنری قرن بیستم» از ادوارد لوسی اسمیت و نگارش کتاب‌هایی مثل «اوج و افول مدرنیسم» و «انقلاب مفهومی» سهم بسزایی در آشنایی مخاطبان ایرانی با هنر مدرن و معاصر جهان داشته است. پس از آن با ارائه آثار هنر ایران در حراجی‌های بین‌المللی و بعد بنیان‌گذاشتن حراج تهران رونق بسیاری به بازار هنرهای تجسمی در ایران بخشیده است. کتاب اخیر او با عنوان «زایش مدرنیسم ایرانی» به بررسی و تحلیل آثار استادان مدرنیست ایران می‌پردازد. سمیع‌آذر در این گفت‌وگو به همه پرسش‌های ما درباره حراج تهران و حاشیه‌هایی که گاه و بیگاه درباره آن مطرح می‌شود، پاسخ داده است.

انتظار طبیعی این است که حراج تهران برایند اتفاق‌هایی باشد که در طول سال در هنرهای تجسمی ایران می‌افتد؛ یعنی هنرمندان جوان شاخص از طریق حراج تهران به بازار هنر معرفی شوند اما به‌نظرم سهم هنرمندان جوان در حراجی هنوز خیلی کم است.

مسئله فقط هنرمندان جوان نیستند. هنرمندان زیادی هستند که جوان نیستند؛ از پیشکسوت‌ها و استادان محسوب می‌شوند ولی در بازار هنر شناخته‌شده نیستند و قیمتشان متناسب با جایگاهشان رشد نکرده است. ما فکر می‌کنیم بخشی از حراج را باید به این هنرمندان اختصاص دهیم. اینها کشف ما نیستند، بلکه در جامعه هنری تثبیت شده‌اند و فکر می‌کنیم وظیفه حراج است که آثار این هنرمندان را ارائه و مجموعه‌داران را به خریدن آثارشان ترغیب کند. اما درباره هنرمندان جوان هم این کار انجام شده و در حراج دی‌ماه که به آثار هنر معاصر اختصاص دارد، کارهایی را از هنرمندان جوان ارائه کرده‌ایم. البته این کار باید با احتیاط و بدون شتاب انجام شود و آرام‌آرام جلو برویم. 

رونق گرفتن بازار آثار هنری در سال‌های اخیر سبب شده که شماری از مجموعه‌دارهای قدیمی ایرانی دیگر نتوانند خریدار آثار هنری باشند، یعنی کسانی که سال‌ها حامی هنر بودند و در فرایند رشد بازار حذف شده‌اند.

2دهه پیش تنها سه چهار مجموعه‌دار شاخص در تهران داشتیم که بنا به تعریف مجموعه‌داری به‌طور منظم به گردآوری آثار هنری می‌پرداختند؛ افرادی که از طبقه میانی جامعه ما بودند و به انگیزه و علاقه شخصی مجموعه هنری جمع می‌کردند. در آن زمان با توان مالی آنها می‌توانستید بهترین آثار هنرمندان ایرانی را تهیه کنید. الان قریب یک دهه است که آنها بیشتر فروشنده شده‌اند و دیگر نمی‌توانند خریدار باشند؛ یعنی کارهایی را که به قیمت پایین خریده بودند، حالا به چند برابر می‌فروشند و تنها قادر به خرید از هنرمندان جوان هستند. این اتفاقی است که به‌طور طبیعی در همه جای دنیا شاید قدری پیش‌تر افتاده است. زمانی که یک بازار رونق می‌گیرد و رشد می‌کند، عده‌ای به‌طور طبیعی از چرخه خارج می‌شوند و عده دیگری به عرصه می‌آیند. در آن زمان که قیمت کارها کم بود، شمار مجموعه‌داران هم به دو جین نمی‌رسید. اما الان با وجود افزایش چشمگیر قیمت‌ها، شمار مجموعه‌داران خیلی بیشتر شده است.

 گاهی به‌نظر می‌رسد درنگ بیشتری روی بعضی از کارها صورت می‌گیرد و حسین پاکدل به‌عنوان مجری سر چکش‌زدن روی بعضی آثار خیلی صبر می‌کند و از بعضی آثار به سرعت رد می‌شود. درحالی‌که آن آثار هم ظرفیت بیشتری برای رشد دارند. به‌نظرم ممکن است قدری این شائبه به‌وجود بیاید که حتی چکش‌‌زدن‌ها هم مدیریت می‌شود...

مهارت حراج‌گذار در تصمیم‌گیری درست برای لحظه چکش‌زدن است. اگر زود چکش بزند شاید شانس بالارفتن قیمت را از یک اثر بگیرد و اگر دیر چکش بزند، حراج را از ریتم و هیجان می‌اندازد و تأثیر منفی بر کل نتایج می‌گذارد. به‌موقع چکش‌زدن، هوشمندی و تصمیم توأم با تجربه و مهارت است. اما نکته‌ای که کسی نمی‌داند و شاید نخستین‌بار است که می‌گویم این است که حسین پاکدل مثل هر حراج‌گذار مشابه، اطلاعاتی پیش روی خودش دارد که مبتنی بر بررسی‌های حراج تا لحظه آخر است؛ اطلاعاتی که پیش‌بینی می‌کند کدام اثر چقدر شانس بالا رفتن دارد و کدام اثر ندارد. مثلا پیش‌بینی شده است که یک اثر مشتری چندانی ندارد. پاکدل همین‌که می‌بیند دستی برای اثر بالا نرفته است، به این نتیجه می‌رسد که باید زودتر چکش بزند. در مقابل آثاری هستند که براساس اطلاعات پیش‌بینی‌شده افراد زیادی برای خرید آن داوطلب می‌شوند، ‌طبیعی است که روی این آثار تأمل بیشتری می‌کند تا قیمت آن بالاتر برود. گاهی هم پیش‌بینی ما درست از کار درنمی‌آید؛ یعنی مثلا فردی که ما فکر می‌کردیم ممکن است این اثر را بخرد، نظرش عوض شده و دستش را بالا نمی‌برد یا کارهای دیگری را پیش‌تر خریده و دچار تردید شده است. به‌عنوان مثال، در همین حراجی ما فکر می‌کردیم که کار سهراب سپهری از 5 میلیارد و 100میلیون بالاتر برود، اما کسانی که حدس می‌زدیم دستشان را برای اثر سپهری بالا ببرند به هر دلیلی نظرشان در آخرین لحظه تغییر کرد. علاوه بر این، آثار گران‌تر تأثیر زیادی در بالا رفتن کل فروش دارند و لذا دیرتر چکش می‌خورند. وقتی اثری 20میلیون تومان است نفر بعدی که دستش را بالا می‌برد می‌تواند با 2میلیون تومان مزایده را بالا ببرد و خیلی ساده است که شما همینطور 2میلیون، 2میلیون بالاتر بروید. اما وقتی کار به یک میلیارد تومان رسید، نفر بعدی باید 100میلیون تومان اضافه‌تر بدهد. به همین نسبت تردید و تأخیر بیشتر می‌شود و حراج‌گذار هم باید فرصت تأمل بیشتری را به خریداران بدهد.

 گاهی آثار هنرمندان شناخته‌شده ایرانی حتی به قیمت تخمینی هم نمی‌رسد و زیر قیمت یا با حداقل رشد به فروش می‌رسد. اشتباه از تخمین‌های حراج است یا اینکه آثار این هنرمندان به اندازه کافی رشد کرده و قیمتشان دیگر از این بالاتر نمی‌رود؟ به‌نظرتان وقتی چنین اتفاقی درباره یکی از هنرمندان درجه یک ایرانی می‌افتد، سبب تنزل اعتبار و جایگاهشان نمی‌شود؟ 

باید بگویم که آهنگ رشد قیمت آثار هنرمندان ایران در همه حراج‌ها همانند کریستیز، ساتبیز و حراج تهران، سینوسی است. بالا می‌آیند سپس پایین می‌روند و دوباره بالا می‌آیند. هیچ هنرمندی نبوده که رشد خطی داشته و پیوسته رو به صعود و یا افول بوده باشد. آنچه گفتید نباید زیاد تکرار شود چون کیفیت حراج را پایین می‌آورد، اما درباره هنرمندان تأثیرگذار و صاحب‌نام شاید صرفا یک اتفاق باشد. مثلا در این دوره 2 اثر از حسین زنده‌رودی ارائه شد که یک اثر به قیمت 2میلیارد و 300میلیون تومان به فروش رسید اما اثر دومش اصلا فروش نرفت. این به این معنی نیست که ما زنده‌رودی را از حراج دوره بعد خارج کنیم. یا مثلا در سال‌های اولیه آثار بهمن محصص به سختی فروش می‌رفت اما الان همه مجموعه‌داران می‌خواهند اثری از وی در مجموعه‌شان داشته باشند. اکنون اگر بتوانیم یک اثر خوب از محصص پیدا کنیم، یکی از بهترین پیشنهادهای یک حراجی می‌تواند باشد. منتها هرچه حراج به جلو می‌رود مهم‌ترین چالش آن پیدا کردن آثار خوب می‌شود.

 چرا شمار آثار خوب به مرور کم شده است؟ کسانی که خریده‌اند حاضر نیستند که بفروشند یا حراج تلاش زیادی برای پیدا کردن آثار خوب نمی‌کند؟ 

در دوره‌های اول همه فروشنده بودند، اما حالا همه خریدار شده‌اند. در ابتدا عرضه زیاد و تقاضا کم بود، اما الان عرضه کم و تقاضا زیادشده که به‌نظرم اتفاق فی‌نفسه خوبی است و نشان می‌دهد کسی حاضر نیست به‌راحتی اثرش را بفروشد. با پول آن چه چیزی می‌توانند بخرد که سودمندتر از این اثر باشد؟ اما باید بدانیم وقتی مارکت دچار حالت انقباضی می‌شود و معرفی آثار خوب به سختی صورت می‌گیرد، لازم است آن را متنوع کنیم و به‌تدریج گسترش دهیم و به اسامی تازه فرصت بدهیم تا مارکت از سیطره چند نام‌ محدود خارج شود. زمانی در کشور ما ده دوازده هنرمند مطرح بودند، اما حالا می‌توانیم شصت هفتاد هنرمند مهم را نام ببریم که همگی بازار بین‌المللی دارند.

 به ‌نظرتان حراج تهران چقدر حراج تهران است و نسخه شبیه‌سازی‌شده‌ای از حراجی‌های بزرگ نیست؟به‌عبارت دیگر، چه ویژگی‌هایی دارد که آن را از حراج کریستیز یا ساتبیز که به آثار خاورمیانه می‌پردازد، متمایز می‌کند؟

مهم‌ترین خصیصه آن فهرست اسامی هنرمندان است که بر مبنای علاقه‌مندی‌های داخلی است. تلاش ما این است که به هنرمندانی که در خارج از ایران مطرح نیستند نیز توجه کنیم و مثل همه کشورهای صاحب‌نام در اقتصاد هنر، نام‌های بومی را هم مطرح کنیم؛ هنرمندانی که برای ما ارزش و اهمیت بسیاری دارند و در پس‌زمینه فرهنگ، تاریخ و تفکر ایرانی واجد منزلتی هستند که در عرصه بین‌المللی مورد غفلت قرار می‌گیرد. مهم‌ترین نام در این عرصه سهراب سپهری است که برای ایرانیان یک نام بزرگ است؛ به‌عنوان یک شاعر و نقاش نوگرا با شخصیتی جالب توجه که در میانسالی درگذشت و اکنون به یکی از اسطوره‌های ایران معاصر تبدیل شده است. اما سهراب سپهری در هنر مدرن جهان حرف غریب و شگفت‌آوری ندارد که مورد توجه بازارهای بین‌المللی قرار بگیرد و لذا آثار او را بیشتر ایرانیان می‌خرند، برخلاف هنرمندانی مثل پرویز تناولی یا منیر فرمانفرماییان که حائز توجه بین‌المللی هستند تلاش ما این است که اول مارکت داخل را تقویت کرده و سپس نام‌های بیشتری را وارد حوزه بین‌المللی کنیم، چون در نهایت یک خریدار بین‌المللی وقتی می‌بیند هنرمندی در کشور زادگاهش چندان مورد توجه نیست و پشتوانه ندارد، در خرید آثار وی دچار تردید می‌شود.

نمونه دیگر این هنرمندان کمال‌الملک است که در حراج تهران یک اثر وی می‌تواند به قیمت چندصد هزار دلار به فروش برسد. اگر چندبار این اتفاق در حراج تهران بیفتد آثار کمال‌الملک در بازارهای بین‌المللی هم می‌تواند با قیمت بیشتری به فروش برسد. این یعنی پشتیبانی ملی از چهره‌های مهم در تاریخ هنری این کشور.

 دوره‌های نخست حراج خاورمیانه حراجی‌هایی مثل حراج کریستیز و ساتبیز هنر ایران با استقبال خوبی مواجه شد و هنرمندان ایرانی رکوردشکنان این حراجی‌ها شدند اما در دوره‌های اخیر دیگر خبری از آن قیمت‌ها و رکوردشکنی‌ها نیست. آیا تب هنر ایرانی در بازار فروکش کرده یا اینکه قیمت‌های دوره‌های نخست کاذب بوده است؟ 

همه کشورهای خاورمیانه گرفتار رکود هستند و کل منطقه دچار بحران‌های اقتصادی و سیاسی است. اتفاقا در مقایسه با کشورهای عربی، مارکت هنر ایران وضعیت بهتری دارد. در حراج‌های اخیر دوبی عرب‌ها کارهایشان را سخت‌تر از ما فروخته‌اند، منتها چون شما بیشتر پیگیر فروش آثار ایرانی هستید متوجه پایین آمدن قیمت آثار آنها نشده‌اید.

مارکت هنر در خاورمیانه در بدو شکل‌گیری خیلی هیجانی رشد کرد. چنین اتفاق‌هایی در شروع تولد یک مارکت طبیعی است ولی بعد کمتر می‌شود. این نشان‌دهنده بلوغ مارکت است. در دو، سه دوره اول حراج کریستیز قیمت‌های هیجانی زیاد داشتیم، اما الان اینگونه نیست. مجسمه پرسپولیس پرویز تناولی در سال۲۰۰۸ بین 600 تا 800 هزار دلار قیمت‌گذاری شد ولی 2میلیون و 800هزار دلار به فروش رسید. این رشدهای هیجانی در نهایت به‌نفع مارکت نیست چون امکان تکرار آن وجود ندارد.

دلیل دیگر آنچه افول قیمت آثار ایرانی می‌نامید، نوسانات قیمت دلار است که سبب می‌شود استاندارد دوگانه‌ای به‌وجود بیاید. قدری طول می‌کشد تا قیمت آثار هنری متناسب با رشد قیمت دلار بالا برود. عین این اتفاق در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ که نوسانات قیمت دلار در ایران زیاد بود نیز پیش آمد. وقتی قیمت آثار در داخل ایران افزایش یابد، با قیمت آنها در مارکت بین‌المللی همطراز می‌شود.

 یکی از پرسش‌های رایج درباره حراجی به‌ویژه برای مخاطبان عمومی‌تر این است که خریدار آثار چه کسانی هستند. آیا می‌توان راهی یافت که خریداران حراجی‌ها معلو‌م باشند؟

در هیچ جای دنیا نام خریدار معلوم نمی‌شود، چون ممکن است به لحاظ امنیتی مخاطراتی برای وی ایجاد کند. درباره برخی آثار مهم دنیا معمولا خود خریدار یا نزدیکان او بعدها خبر را به شکلی افشا می‌کنند، اما حراجی هرگز چنین کاری نمی‌کند. روزانه خانه‌ها و اتومبیل‌هایی در تهران معامله می‌شود که قیمتشان چندبرابر آثاری است که در حراج تهران به فروش می‌رسد، ولی کسی نمی‌پرسد که خریدار اینها چه کسانی هستند. اما انگار کسی توقع ندارد آثار هنری به چنین قیمت‌هایی به فروش برسند و همه کنجکاوانه می‌پرسند که چه‌کسی اثر را خریده؟

 پرسش آخر اینکه آیا حراجی‌های بین‌المللی مثل کریستیز و ساتبیز روزی شعبه تهران دایر می‌کنند یا حراج تهران می‌تواند در کشورهای دیگر نیز فعالیت کند یا با ارائه آثار هنرمندانی از کشورهای دیگر وجه بین‌المللی‌تری به‌خود بگیرد؟ 

مشکل بزرگ ما عدم ‌امکان انتقال پول از خارج به داخل و بالعکس است، چون خریدار باید بتواند از هر جای دنیا آثار را خریداری کند، با انتقال بانکی یا کارت‌های اعتباری که در ایران وجود ندارد. مشکلات دیگری هم هست مثل اینکه باید افراد علاقه‌مند بتوانند به سهولت و بدون دغدغه بیایند، بروند و تسهیلات گمرکی در اختیارشان قرار بگیرد. با این‌حال بازار فروش آثار هنری در ایران بهتر از کشورهای دیگر منطقه است و در حراجی‌های بین‌المللی تنها برخی از هنرمندان کشورهای عربی مورد توجه قرار می‌گیرند و بسیاری از هنرمندان نمی‌توانند وارد این حراجی‌ها بشوند. بسیاری از هنرمندان کشورهای عربی یا ترکیه بارها از من خواسته‌اند که آثارشان را در حراج تهران ارائه کنیم. ایران قطعا می‌تواند به قطب هنر منطقه تبدیل شود، اما باید زمینه‌های چنین کاری فراهم شود.



کمال‌الملکی که مرمت نشده مشکوک‌تر است

ارائه اثری مثل کمال‌الملک یا شاگردانش برای ما مثل راه رفتن در میدان مین است. اگر ما به فکر منافع خودمان باشیم برایمان راحت‌تر است که این آثار را رها کرده و صرفا آثار هنرمندان زنده را ارائه کنیم. الان آثار تناولی، احصایی و زنده‌رودی بهتر از کمال‌الملک فروخته می‌شود، اما بخشی از رسالت ما این است که تاریخ هنر خودمان را معرفی کنیم و قیمت هنرمندان مهم و تأثیرگذار را افزایش دهیم؛ با همه سختی‌هایی که دارد. وقتی سخن از کمال‌الملک است باید بدانیم کاری که بیش از 100سال پیش خلق شده به‌احتمال زیاد آسیب دیده است. اثر کمال‌الملکی که آسیب ندیده و مرمت نشده، مشکوک‌تر است. طبیعتا یک کمال‌الملک اصیل مرمت شده است، آن‌هم نه در موزه‌های بزرگ دنیا، بلکه به‌دست کسی که در بضاعت ایران مرمت می‌کند. اثر کمال‌الملک اگر کاملا سالم باشد مشکوک است، اگر مرمت شده باشد هم مخدوش است. حالا ما چه باید بکنیم؟ آیا باید کمال الملک و شاگردان مکتب او را از حراج حذف کنیم؟

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :