پشت پرده ماسک دروغین
چرا رسانههای آمریکایی درباره دیدار نماینده ایران با ایلان ماسک دروغ گفتند؟
در روزهای اخیر، رسانههای آمریکایی ادعا کردند که امیرسعید ایروانی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل، با ایلانماسک در مکانی مخفی دیدار داشته است. طبق این گزارشها، هدف از این دیدار بحث درباره کاهش تنشها میان ایران و آمریکا و موضوعاتی نظیر برنامه هستهای ایران، روابط با گروههای منطقهای و بهبود روابط دوجانبه عنوان شده بود؛ ایندرحالی است که ایران دست برتر را در منطقه دارد و این دست خبرسازیها برای کوچکنمایی و وارونهسازی قدرت ایران در معادلات منطقهای طراحی شده است.
چرا نیویورک تایمز دروغ گفت؟
خبر عجیب و غریبی که نیویورک تایمز اول بار اعلام کرد و برخی از تحلیلگران داخلی هم با عجله تکرارش کردند، توسط سخنگوی وزارت امور خارجه به جد تکذیب شد. خبر این بود که ایلان ماسک و ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل بهطور محرمانه با یکدیگر دیدار کردند. سؤال این است که چرا نیویورک تایمز باید این خبری که به قول بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه کذب محض است را اعلام کند؟ پاسخ را باید در نکتهای جست که بایدن در نخستین جلسه بعد از انتخابات به ترامپ گوشزد کرد؛ نکتهای که فارغ از همه رقابتها در آمریکا یک امر مشترک و مورد اهتمام همه حاکمان آمریکاست.
ایران، فوریترین چالش آمریکاست
بایدن به ترامپ میگوید: فوریترین چالش شما ایران است؛ چرا ایران فوریترین چالش آمریکاست؟ دلیلش به وضعیت راهبردی آمریکا در منطقه مربوط میشود؛ همانکه نتانیاهو نه یکبار، بلکه بارها با صدای بلند فریاد زده و آن اینکه مسئله اسرائیل الان دیگر یک مسئله وجودی است؛ یعنی امروز اسرائیل برای موجودیتاش میجنگد. برای حیات اولیهاش نه توسعه قدرتش.
اگر این نکته را مدنظر قرار دهیم متوجه خواهیم شد چرا ترامپ تمام مسئولان بینالمللی و مرتبط با این منطقه را که انتخاب کرده، همگی تندروهایی هستند که به مخالفت با ایران و جانبداری از اسرائیل شناخته میشوند.
ایران مگر چه کرده که اسرائیل به قول خودشان در مرز نابودی قرار گرفته؟ ظاهر ماجرا اینگونه است که او در حال تخریب کرانه باختری و غزه است؛ او در حال بمباران عجیب و غریب لبنان است؛ او بالای 50 هزار نفر را فقط در یک سال قتل عام کرده؛ پس چه اتفاقی افتاده که اسرائیل در چنین مخمصهای افتاده و حالا هر اتفاقی که برای او افتاده به ایران چه ارتباطی دارد؟
پاسخ ساده است. ایران فلسفه وجودی اسرائیل را هدف گرفته، یعنی دقیقا به ریشه زده است.
اسرائیل بنا بود ابرقدرت تعیینکننده در منطقه باشد؛ محاصره یکساله او توسط مقاومت با ضربات مکررش، عملا گسلهای داخلی اسرائیل را فعال کرده؛ اختلافات داخلی جدی شده؛ هیمنه و هژمونی منطقهایاش را شکسته؛ گارد مظلوم نماییاش را نابود کرده؛ هیچ گروهی از مقاومت هم حذف نشده؛ حتی اسرا هم آزاد نشدهاند، اینها همه با پشتیبانی ایران انجام شده و از سوی دیگر ایران تمام فشارها را پشت سر گذاشته؛ داستان فشار حداکثری اقتصادی و تحریمها، ماجرای داعش و گروههای تکفیری، قصه هستهای و موشکی و منطقهای و چه و چه، همه را پشت سر گذاشته و حالا ایران از میان همه این فشارها در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت منطقهای است.
چالشی جدیتر از چین و روسیه
اینها همه یعنی هزینه غرب از پول و آبرو و سلاح و همهچیز برای اسرائیل فایدهای نداشته و اسرائیل بودنش در منطقه بیاثر و بیفایده شده؛ این حمله به فلسفه اسرائیل است. چالش ایران به عقیده بایدن و ترامپ و کل دستگاه حاکمه آمریکا از چالش چین و روسیه هم جدیتر است؛ چون چند گام کوتاه تا محو اسرائیل و ایجاد امت اسلام فاصله دارد و این نکتهای است که برای راهبردیاندیشان جهان کاملا روشن شده است.
حالا آمریکا به چنین جنس خبرهایی احتیاج دارد، چرا ؟ او علاقه دارد پیام ضعف ایران را به دنیا و خصوصاً جبهه مقاومت مخابره کند؛ او لازم دارد بدنه مردمی ایران را در مقابل فشارهای غرب متزلزل و اتحاد و مقاومتش را خرد کند، آنها میدانند ایران، مقاومت، اتحاد و انسجامش مقابل اسرائیل و ترامپ بیشتر و جدیتر از حزب مکار دمکراتهاست، ترامپ لازم دارد بگوید من میتوانم ایران را پای میز مذاکره بیاورم؛ او لازم دارد به دنیا مخابره کند که اراده مقاومت در حال شکستن است؛ شرایط منطقه باید ولو صوری به نفع اسرائیل تمام شود.
او شاید خیال میکند مسئولین ما آنقدر احمق و نادان و بیتدبیرند که با چنین تصمیمات و کنشگریهایی راه را برای فشار بیشتر به مردم ایران و منطقه باز کنند. حال آنکه آنچه از ایران مخابره خواهد شد همان است که توسط لاریجانی و عراقچی و پزشکیان و قالیباف از سوریه و لبنان مخابره میشود و مسئولان نظامی به وضوح درباره وعده صادق سوم بیان میکنند؛ پیام اقتدار جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران.