یک روز پدر و دختری
بوستان لاله برای نخستینبار در قالب جشنوارهای شاد و مفرح میزبان باباها و دخترانشان است
زینب زینالزاده-روزنامهنگار
هوا رو به تاریکی میرود. دست در دست بابا وارد بوستان لاله میشوند. اطراف آبنما مکان اصلی برگزاری جشنوارهای است که باباها و دخترها قرار است لحظات خوش و نابی را با هم تجربه کنند. صدای موسیقی و شور و هیجان کودکان، مهمانان را به سمت غرفهها و سن راهنمایی میکند. پیش از ورود به محل اصلی برگزاری جشنواره، شاخه گل رز تقدیم دختران میشود. فضا و دکور متناسب باسلیقه دختران و با رنگ صورتی طراحی شده است.
جیغ و دست و هورا
هنرمندان حوزه کودک روی سن مشغول اجرای برنامه هستند. خواندن شعرهای کودکانه همراه با موسیقی شاد، همه کودکان را بهوجد میآورد. جیغ، دست و هورا، آرامش و سکوت بوستان لاله را میشکند. بابای هستی میگوید: «وقتگذرانی پدرها با دخترها قطعا جذاب و لذتبخش است، اما چون باباها مشغله کاری زیادی دارند این کار کمتر انجام میشود. برگزاری این برنامه فرصت ازدسترفته را جبران میکند.»
وقتگذرانی 2نفری
گذری با انواع بازیهای فکری، ورزشی و شاد ایجاد شده است. در این مسیر شروع به دویدن میکند. بابا نگران از گمشدنش صدا میزند: «نفس جان ندو» نفس کنار بازی توپهای رنگی میایستد و همراه با بابا شروع به بازی میکند. هر بار که توپهای رنگی را داخل خانهها میاندازد، بلند میخندد. بابای نفس میگوید: «از محل کارم زود به خانه رفتم تا با دخترم به پارک بیایم. حالا تمام وقتم اختصاص به او دارد و قرار است کلی خوشگذرانی کنیم. شاید پس از سالها این اولینبار است که 2نفری وقتگذرانی میکنیم.»
عشق بابا تو همیشه برندهای...
کنار میز بازیهای فکری ایستاده است. مربی توضیحات را میدهد و نازنین با بابا مشغول بازی میشود. هر بار که برنده میشود، با صدای بلند میگوید: «بابایی من برنده شدم.» شادی نازنین، بابا را تحتتأثیر قرار میدهد و او را در آغوش میکشد و میگوید: «عشق بابا تو همیشه برندهای.» بابای نازنین با قدردانی از برگزاری این جشنواره میگوید: «پس از مدتها توانستم لحظاتی شاد و مفرحی را همراه دخترم سپری کنم.»
حضور خانوادگی
برخی هم خانوادگی در جشنواره شرکت کردهاند. خانواده رضا احمدی دور میز بازی حلقه زدهاند. بابا و مبینا یک گروه و مامان و مبین هم گروه دیگری را تشکیل دادهاند. رقابت میان اعضای خانواده تنگاتنگ است و هرکدام برای دیگری خطونشان میکشد. مامان میگوید: «اجرای چنین برنامهای زمینهساز تفریح سالم خانوادگی است؛ بنابراین بهتر است در مناسبتهای مختلف اجرایی شود.»
همراهی دخترها با مامانها
طبق پیشبینیها انتظار میرفت جشنواره میزبان دخترها و باباها باشد، اما گویا مادرها هم خودشان را از وقتگذرانی با دخترها محروم نکردهاند. برخی از دخترها همراه با مادرها در جشنواره شرکت کردهاند. مادر ریحانه میگوید: «بابای ریحانه مأموریت است و چون دخترم دوست داشت در این جشنواره شرکت کند، آمدیم بوستان لاله. واقعا طرح خوبی است و قطعا نیاز هست تا تداوم داشته باشد.»
بازی فارغ از کار
گرچه این جشنواره برای دخترها و باباها پیشبینیشده است، اما کودکان کار از آن بیبهره نماندهاند. در بوستان آدامس و گل میفروشند و وقتی وارد گذر بازیها میشوند، بساطشان را در گوشهای قرار میدهند. مربیان با صبوری و خوشرویی این فرصت را برایشان فراهم میکنند و میزبانشان میشوند. رضا میگوید: «هر شب با دوستانم به اینجا میآییم و گروهی بازی میکنیم. خیلی خوش میگذرد.»