«داستانها و ماجراهای این کتاب بر پایه تخیل نوشته شدهاند. هرگونه شباهت با رخدادها و اسامی واقعی، تصادفی است.» این دو جمله بر صفحه نخست رمان «خاموشخانه» نوشته شده، اما حتی اگر آدمهای کتاب ساناز زمانی واقعی نباشند، اتفاقاتی که در آن رخ میدهد، ریشه در مسائل و اتفاقات جامعه امروز ایران دارد. البته منظور از امروز همین ایام نیست و ماجرای این رمان در دهه 70 میگذرد. از آنجا هم آغاز میشود که کورش، شخصیت اصلی قصه، از آلمان برمیگردد. او با خود دستگاه شنودی آورده است که همین هم پایش را به اتفاقات و وقایع عجیب و غریبی باز میکند. در واقع، همین شروع برفی داستان در زمستان 1375، قهرمان کتاب را با سیاست، قدرت و اجتماع رودررو میکند تا تجربههای غریبی را از سر بگذراند.
در بخشی از «خاموشخانه» میخوانیم: «پول مثل عصای جادویی از بین دردسرها و گرفتاریها راه را باز کرد و بعد از 4،3 ساعت معطلی، ونوس همراه یک مأمور زن از پلههای زیرزمین بالا آمد. تا نزدیکم نرسیدند از جایم بلند نشدم. روسری سیاهش را محکم گره زده بود و بیضی صورت رنگپریدهاش بیرون افتاده بود.»
قصهای تخیلی از اتفاقاتی واقعی
در همینه زمینه :