• یکشنبه 4 آذر 1403
  • الأحَد 22 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 24
سه شنبه 8 آبان 1403
کد مطلب : 238872
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Rg3KR
+
-

کتی به قامت اهل سیاست

محمود بصیرتی خیاط سیاستمداران دیروز و امروز ایران است

زندگی
کتی به قامت اهل سیاست

رابعه تیموری- روزنامه نگار

شاید مارک‌پوشان ایتالیایی ندانند نخستین کت و شلوارهای لوکس و شق‌و‌رق برند کلاسیک بریونی چندین دهه پیش در بوتیک کوچک و جمع‌و‌جور  خیابان یا باربری‌79 دوخته می‌شد، اما سیاستمداران و آدم‌های نام‌و‌نشان‌دار ایرانی خوب می‌دانند هنوز هم برازنده‌ترین کت و شلوار به قامت آنها در کارگاه خیاطی قدیمی خیابان بهار دوخته می‌شود. اوستا محمود 56سال پیش که قیچی خیاطی به ‌دست گرفته، خیال نداشته مانند نازارنوفونتیکولی(خیاط خالق برند بریونی) هنر دست و پنجه‌اش را به تن آدم‌هایی خاص بپوشاند، اما فوت‌های کوزه‌گری که در دوخت و دوز نخستین مشتری اهل سیاستش به‌کار برده، آنقدر جلوه داشته که کارگاه فرسوده و پرعمر او دیگر هیچ‌وقت از رجال سیاسی و ایرانیان پرآوازه خالی نشده است. اوستا محمود بصیرتی خیاط لباس‌های رسمی هویدا، گلسرخی و اقبال بوده و کت و شلوارهای باوقاری که امروز بر تن بسیاری از بهارستان‌نشینان و صاحب منصبان سنگین‌پوش آبروداری می‌کنند، به‌دست پرهنر او برش خورده‌اند. 

 مشتریان خاص در صف انتظار
در میان تابلوهای الکتریکی پربزک‌و‌دوزکی که بر پیشانی فروشگاه‌های امروزی خیابان بهار جنوبی دوخته شده‌اند، تابلوی مربع‌شکل کوچک و ترک‌خورده سردر پلاک162 به پیر سالخورده‌ای ساده و بی‌ادا شباهت دارد که سال‌ها پیش از تک‌و‌تا افتاده است. تا لولاهای بادبزنی در چوبی رنگ‌و‌رو‌رفته کارگاه به کش‌و‌قوسی کشدار روی هم بلغزند و در باز شود، لحظاتی طول می‌کشد. باورش آسان نیست که سفرای کشورهای اروپایی و آفریقایی و مردان بهارستان‌نشین برای به‌تن‌کردن دوخت ودوز اوستا محمود، هر روز پله‌های باریک این ساختمان قدیمی را بالا و پایین می‌روند، اما اوستا عادت دارد اندازه‌گیری تا پرو سفارش‌های مشتریان را فقط همین‌جا انجام دهد. صدای دویدن سوزن چرخ‌خیاطی روی پارچه‌های فاستونی راه‌راه و ساده در راهروی نقلی کارگاه پیچیده و روی طاقه‌های پارچه آستری که روی میز کار علی‌آقا تلنبار شده، نام برندهای خوش‌جنس اسم و آوازه‌دار به چشم می‌خورد. اوستا محمود مشغول دوختن آستر به رویه کت سرمه‌ای‌رنگی از جنس پشم ترویرا‌ست.

جای خالی آقا محمدصادق
اتوهای زغالی که توی قفسه‌های چوبی راهرو چیده شده‌اند، تنها وسایل قدیمی کارگاه هستند که جای خود را به اتوهای برقی صنعتی نه‌چندان امروزی داده‌اند. از عمر چرخ‌های خیاطی فلزی مارک برادر روی تخته‌های کار چوبی نیمدار، سال‌های زیادی گذشته و پیچ‌و‌تاب سیم پریز‌های برق آویخته از سقف، حکم جعبه نخ‌های کوک اوستا‌محمود و اوستا‌علی را دارند. کت و شلوارهای آماده روی چوب‌رختی‌ها ردیف شده‌اند و در میان اسامی ‌ای‌که به گوشه آنها سنجاق شده، نام‌هایی آشنا به چشم می‌خورد که بارها با این رخت و لباس‌های آهاردار اطوکشیده پشت تریبون‌های خانه ملت و در جلسات رسمی و مهم ظاهر شده‌اند. از وقتی آقامحمدصادق از دنیا رفته، روکش نایلونی چرخ‌خیاطی‌اش را کنار نزده‌اند و ضبط‌صوت قدیمی‌اش را که سال‌ها برای آنها و مشتریان خیاط‌خانه آهنگ‌های سالار عقیلی را پخش کرده، دیگر روشن نشده است. اوستا‌محمود این کارگاه را همراه برادر مرحومش محمدصادق و علی‌آقا، عباس‌آقا و حسین‌آقا که خیاطانی هم‌سن و سال خودش هستند، به اینجا رسانده است.

دیپلم هنر فرانسه
 اوستامحمود در عکس سه‌در‌چهاری که به کاغذ زردرنگ دیپلم هنرش الصاق شده، جوانک خوش‌پوش سیاه‌مویی بوده؛ او در همین سن‌و‌سال دیپلم هنرش را از نماینده فرانسه در ایران دریافت کرده است. دیگر کت خوش‌دوخت داخل عکس به قامت تکیده اوستامحمود زار می‌زند، اما هنوز دست‌و‌پنجه‌اش به همان قوت و ‌تر‌و‌فرزی گذشته قیچی را روی پارچه‌های پشمی و کشمیر و فوتر می‌دواند. اوستا به‌خاطر ندارد نخستین سیاستمداری که گذرش به کارگاه او افتاده، چه‌کسی بوده، ولی بعد از آن وقت و بی‌وقت تلفن قدیمی کارگاه زنگ خورده و راننده و پیشکار آدم‌هایی که عنوان و مسندهای رسمی پرطمطراقی داشتند، برای سفارش لباس صاحبکارهای نام‌و‌نشان‌دارشان از اوستای جوان وقت می‌گرفتند. کم‌کم راهروهای خیاط‌خانه کوچک اوستای بروجردی پر شده از آدم‌هایی مثل هویدا و گلسرخی و اقبال و او و همکارانش از کله‌سحر که شاگردان مغازه به‌اندازه 30 اتو زغال درست می‌کردند تا سینه سحرگاه روز بعد مشغول دوخت سفارش‌های آنها بودند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید