• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
شنبه 28 مهر 1403
کد مطلب : 237881
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/48XA2
+
-

وامِ پاکی

درباره وام چندصد میلیون‌تومانی اشتغال‌زایی و کارآفرینی آنها که از چنگ اعتیاد‌ جسته‌اند‌

زندگی
وامِ پاکی

سحر جعفریان- روزنامه نگار

نه آنکه کاهل شده باشند؛ نه. آنها فقط از جنگی نابرابر و البته زخمی بازگشته‌اند؛ از جدال با مورفین، خشخاش، برگ و گل‌های شاهدانه، کوکا، پتیدین و مت‌آمفتامین که هم زخم بر صورت و تن‌شان انداخته و هم تاب و توان و صبر و امیدشان را اینطور کسر و نقص داده تا برای تک و تقلا‌کردن با زندگی بعد از نشئگی‌های مفسد و خماری‌های مداوم، به قدری یاری و اندکی پشتیبانی نیاز داشته باشند.
 فرقی هم نمی‌کند این از جنگ و جدال‌برگشتگان، زن باشند یا مرد، تازه‌سن باشند یا فرتوت‌ یا اصلا قصه و داستان زندگی‌شان در فراز باشد یا فرود. هر جنس و سنی داشته باشند، آنها تنها با یاوری‌های مادی و معنوی، دوباره روال و معمولی می‌شوند. میانشان، کسانی اگر خوش‌بیار باشند، یاور نسبی و سببی‌شان (خانواده و دوستان) با وجود برتابیدن مشقت‌‌های فراوان از هزاران راه رفته و نرسیده، طاقت، طاق نمی‌شوند و با ته‌مانده‌هایی که از صبر ایوبی برایشان باقی مانده، ستاره اقبال‌ آن از جنگ بازگشته خوش‌بیار را از کوری به نور درمی‌آورند. این میان، یاوران دیگری هم هستند که عزم خود را برای بقای پاکی و آزادی از پلیدی و بندگی جزم کرده‌اند. دیگرانی مانند کارگزاران سازمان بهزیستی در معاونت پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی که فرصت توانمندسازی و اشتغال‌زایی -که مهم‌ترین پیش‌نیاز در امان بودن از وسوسه‌های افیونی است- را در اختیار بهبودیافتگان قرار می‌دهند؛ هر‌چند بهبودیافتگان، دسترسی به این فرصت را کم و گاهی سخت، نقد می‌کنند.

کاچی وام 150میلیونی بهتر از هیچی!
مهرداد، انتهای صف‌ می‌ایستد و به حرف‌های رسول که میانشان از همه سن‌و‌سال‌دارتر است، گوش می‌دهد: «همین که مدتیه هیچ مخدری لابه‌لای گلبول‌های سرخ و سفید خون‌تون، سُر و وول نخورده، ایول دارید. باقیش هم ایشاالله درست میشه. وام‌تون رو می‌گیرید و کاسبی راه میندازید.» مهرداد بی‌حوصله و بلند غرولند می‌کند: «با ایشاالله و ماشاالله گفتن که نه عیال، پامون وایمیسته نه صاحب‌ خونه واحد اجاره می‌ده و نه بقال و نونوا نیگامون می‌کنن!» تعدادی دیگر از بهبودیافتگان نیز که آنجا در صف ایستاده‌اند، خلقی تنگ دارند. یکی‌شان پی حرف‌های مهرداد را می‌گیرد: «این همه بدو‌بدو و دوندگی برای وامی که شاید بِدن، شاید نَدن!» یکی دیگر اما با رسول گرم و سرد روزگار چشیده، هم‌عقیده است: «کاچی به از هیچی؛ همین وامی که با این سود و کارمزد حداقلی می‌دن‌ خودش یک گره کوچیک باز می‌کنه.» صدای آقای مددکار از داخل اتاق شنیده می‌شود: «پسرم؛ جایی که شما رفتی ترک کردی اصلا قانونی و مورد تأیید بهزیستی نبوده. این یعنی معرفی‌نامه‌ای که آوردی اعتبار ندارد و مدارک شما برای دریافت وام 150میلیون تومانی ناقص است... نفر بعد». هر 10دقیقه صف کوتاه‌تر می‌شود.

سختی‌هایی برای دوباره معمولی‌شدن
حالا که از خواری آن همه تریاک‌کشی، متادون‌خوری، هروئین‌زنی، شیشه‌سوزی و نیز روز و شب‌های کارتن‌خوابی، کولی تجربه به گُرده انداخته، دستی به سبیل کم‌پشتش می‌کشد و کیفور دوباره روال و معمولی‌شدن خود می‌شود. اما همیشه هم سر کیف نیست. گاهی که هورمون دوپامین مغزش دچار کم و کسری‌های طبیعی دوران قطع قطعی مصرف مخدر می‌شود، وسوسه و ناامیدی و شاید کمی هم افسردگی سراغش می‌آید؛ حسی آزار‌دهنده که هر بار مهرداد به جان‌کندن از شرش خلاص می‌شود. جان‌کاه‌تر از خلاصی‌یافتن از آن، این است که بهبودیافتگان نمی‌دانند تا کی، جان برای کندنش دارند! با احساس و پیامدهای بعد از کنار گذاشتن اعتیاد نه فقط مهرداد که از 12سالگی با آتش‌زدن سیگار نصفه پدر به مواد دخانی و مخدر مبتلا شد که کسانی دیگر نیز دست در گریبانند؛ مانند رسول که در سالخوردگی هر‌چند دیرهنگام اما بالاخره به پاکی رسید یا دخترانی مانند نگار که قرص اعتیاد را از ترس درس و کنکور ‌یا به اصرار دوست بالا انداخته‌ یا حتی زنانی مانند مولود که گویی پای سفره عقد هم به همسر و هم به غول اعتیاد «بله» گفته بودند.

وام برای کار
 آدم‌‌های جورواجور تراژدی اعتیاد بعد از پاکی و راهی جستن، پنجه‌در‌پنجه آن حس پیچیده و پوشیده (وسوسه مصرف) می‌اندازند. هر چه زمان می‌گذرد و پاکی آدم‌های این تراژدی، کهنه و قدیمی‌تر می‌شود، در عوض احساس درهم‌آمیخته وسوسه و ناامیدی و افسردگی در برابرشان، تازه و نوتر از پیش سر بر می‌آورد و هر بار هم زودتر از قبل چنین تلقین می‌کند: «ترک کردی که چی بشه؟ الان چه کار خاصی انجام می‌دی که موقع معتاد‌بودنت، نمی‌تونستی انجام بدی؟ تخصص داری؟ اعتبار داری؟ کار داری؟ اصلا خیال کن همه اینا رو هم داشته باشی؛ کو حال؟» از این‌روست که اغلب‌شان برای ابدی‌شدن پاکی‌شان، سر از سازمان‌های مرتبط با حوزه آسیب‌های اجتماعی درمی‌آورند تا شاید بهره‌مندی از خدمات آنها، کمک و یارشان شود. برگه‌های امضا و مهر‌شده از کپی اسناد هویتی، معرفی‌نامه از کمپ، رونوشت درخواست و طرح پیشنهادی ویژه کسب‌وکار را چپانده میان پوشه‌ای مقوایی که رویش با ماژیک آبی نوشته شده: «پرونده وام». پله‌ها را یکی دوتا بالا می‌رود تا زودتر به اتاق مددکاری برسد. مقابل اتاق، صفی از بهبودیافتگان دراز شده که بر چهره هر یک از آنها رد و یادگاری از اعتیاد نمایان است؛ پوست‌ کبود و چروک، لب‌های تیره، دندان‌های یک در میان افتاده و خراب، موهای کم و نازک.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید